شعر یزد از شاعر یزدی رواست

متن مرتبط با «از» در سایت شعر یزد از شاعر یزدی رواست نوشته شده است

شاعرانِ یزد اندر خواب ناز

  • شاعرانِ یزد  اندر خواب ناز شاعرانِ یزد  اندر خواب ناز خورده نان و کشک با روغنپیاز حس ٌ و حال عاشقیشان را نجور حرفهائی میزنند یک من یک غاز شعرِ عشقی بد قدیمی گشته است شعر دستوری ؟ دوبیتی یک پیاز روغنِ ارده ؟ بباید پنج بیت !! بابت نان هم غزل باید دراز مانده است این کشک کلشوریِ شور در به روی کشکمالی هاست باز ... کشکی - کشکی کشک را مالیده است بعداز آن اخوئه و ولنگ و واز رفت وحشی ، عشق را همراه برد شاعر یزدی است غرق اندر نیاز باز یزدی گوید این هم شعر شد ؟! راه باز است ای عزیز ! ، جاده دراز تو بگو بهتر زمن ای کشک خور ! من به چوب خود نمی گردم دراز خورده ام بس دوغ ها ، یارانه ای تا زبان کردم به این شوخی دراز ! , ...ادامه مطلب

  • به یاد شاعره ای اززبان فارسی : سیمین بهبهانی

  • من با تو سودا می کنم  از : سیمین بهبهانی * گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم * برای عرض تسلیت در گذشت این شاعره ی ایراندوست .... شاعره ای که شعر را ابزار کسب قدرت و ثروت قرار نداد .....   ,سیمین بهبهانی ،درگذشت ...ادامه مطلب

  • بازهم وحشی بافقی ، جههوری و عدالت

  •   خلاف مذهب جمهور!     موقعیت وحشی بافقی در « زمانه » خود از زمره دلایلی است كه می تواند مدایح وی را نیز ، علاوه بر آنچه گفته شد ، توجیه كند . اما آیا شاعرآن روزی نظیر برخی از نویسندگان امروزی تنها به مدح و ثنا می پرداخته است ؟     خیر ! ، وی به جای خود انتقاداتی پنهان و پیدا از وضع عدالت در جامعه دارد و گاه برابری اجتماعی و نهایتا" نظم اجتماعی را به عدل حكومتی مشروط می سازد:     كند كاه گران در وزن با كوه گران دعوا     اگر از عدل و انصاف تو باشد كفٌه میزان را     یا     بیخ آزار بدین گونه كه انصاف تو كند     عنقریب است كه هر گل كه دمد بی خار است     یا     عدل تو چون شود صلاح اندیش     گرگ دست آورد به گردن میش     یا     ملك از انصاف تو چنان آباد     كه در او جغد كس ندارد یاد     جغد در خانه هما چه كند ؟     ظلم در كشور شما چه كند !     پس وحشی بافقی برخلاف بسیاری از شعرای قدیم كه « اقتدار » و به طور ضمنی ظلم و ستم حاكم قادر و جابر را می ستایند ، حاكم یا سلطان زمان خود را عادل می خواهد :     الا تا مملكت بی سلطنت باشد تن بی سر     الا تا سلطنت بی عدل باشد پیكر بی جان     و در جائی شاید عدل را اینگونه تعریف می كند :     به گنجشكان میالا دام خود خواهم چنان باشی     كه استغنا زنی گر بینی اندر دام عنقا را     امٌا آیا در آن زمان وحشی با فقی از برابری سیاسی و عدالت اجتماعی چون امروز بحث می شده است ؟ . و آیا وی از حكومت مردم بر مردم یا جمهوری هم چیزی می دانسته است ؟ امری است كه نیاز به مطالعات دقیق تری دارد . ما فقط از وی این شعر را خوانده ایم كه :     خلاف مذهب جمهور اگ,وحشی بافقی ، بی عدالتی ، جامعه صفوی ، شهر یزد ...ادامه مطلب

  • وحشی بافقی و مهاجرت ناچار از سر فقر

  • کمال االدین وحشی بافقی یزدی (8) مهاجرت از سر فقر     مهاجرت از سر فقر   تغییر شغل ، از شغل به اصطلاح آباء و اجدادی به شغلی دیگر ، تقریبا" ناهنجاری بزرگی تلقی می شده است .؛ و درچنین سیستمی اگر بتوان گفت نیمه كاستی ، گاه افراد را مجبور به مهاجرت از دیار خود ، و به منظور اشتغال در شغلی بهتر ، می كرده است خشكسالی یكی دیگر از عوامل مهاجرت مردم از یزد و به طور كلی منطقه یزد به سایر شهرها و مناطق كشور ، و حتی كشورهائی دیگر ( تركمنستان - تركیه - چین و... ) بوده است . خشكسالی های متوالی مردم رابه اوج فقر و  حضیض مذلت می كشانده اند تا آنجا كه به قول عوام « به نان شب محتاج  » می شده اند . شواهد و قرائنی نشان می دهند كه غذای غالب مردم فقط نان بوده است به نحوی كه تا همین دهه های اخیر به جای سؤال « غذا خورده ای » می پرسیده اند « نان خورده ای » ؟ و باز گویا اصل غذا یا همین نان در شب صرف می شده است . فقر شهری و روستائی به حدی بوده است كه امروز نه تنها قابل توصیف ، بلكه حتی قابل تصور نیست . و وقتی فردی یا خانواده ای عدم دسترسی خود به « قوت لا یموت » در روزها یا هفته های آتی را پیش بینی می كرده اند محض نجات جان خود و حفظ آبرو در مقابل به اصطلا ح « در و همسایه» كه مبادا آنان را عاجز از كسب « روزی حلال » برای خود ببینند به مهاجرت می پرداخته اند و باز به اصطلاح زمانه « سر به بیابان می نهاده اند » . مهاجرت وحشی بافقی به كاشان كه می توان آن را معلول روابط خاصش با شاگردان مكتبخانه و بنابراین كسادی كار در شهر یزد دانست گرچه متفاوت می نماید اما در عین حال یاد آور برخی از امور و مسائل اقتصادی - اجتماعی یزد در زمانه وی می باشد . در این خصوص سروده است : بر آن سرم كه نیاسایم از مشقت راه روم به شهر دگر چون هلال اول ماه به سبزی سر خوان كسی نیارم دست كنم قناعت و راضی شوم به برگ گیاه كشیده باد مرا میل آهنین در چشم  اگر كنم به زر آفتاب چشم سیاه دل چو آینه ام تیره شد در این پستی بس است ! چند نشینم چو آب در تگ چاه به قعر چاه فنا اهل چاه از آن رفتند كه پیش یار ستمگر نمی كنند نگاه   وحشی بافقی و تحلیل هزینه / فایده - 6 چهارشنبه 24 شهریور 1389 تحلیل هزینه ی ع, ...ادامه مطلب

  • شوخی با مصلح الدین سعدی شیرازی و کمال الدین وحشی بافقی یزدی

  • مصلح الدین سعدی شیرازی و کمال الدین وحشی بافقی یزدی .شوخی با شاعران     سعدی شیرازی که از همت مضاعف و كار مضاعف نساج یزدی حیران مانده و در سفر شیراز به مشهد در بیابان « بدبخت کوه » و « سیاه کوه » ٬ تیره بخت مانده بود به جوانکی روستائی کم لباس و از عوام خلق الناس رسید که پس از عبور از چاله بافق به سوی یزد همی رفتی و با خود همی خواندی : مجنون به من بی سر وپا میماند غمخانه من به کربلا میماند جغدی به سرای من فرود آمد و گفت کاین خانه به ویرانه ما میماند سعدی شیرازی وی را ندا داد که « خردمندان گفته اند توانگری به هنر است نه به مال ! و بزرگی به عقل است نه به سال !... » و نام وحشی بافقی را پرسید که « کمال الدین » شنید و چون وی را با چهره ای زشت و سری کل دید گفت حمدلله که تو را جمال الدین نام ننهاده اند ! و حال به کجا چنین شتابان ؟! وحشی گفت به دنبال خانه ای مقبول و معیشتی معقول : سالک ره را ببوس پای پر از آبله گنج گهر بایدت در ته آن پا طلب در دل سخت است و بس آرزوی سیم و زر گر طلبی سیم و زر در دل خارا طلب به شهر یزد می روم تا نزد شرف الدین علی بافقی تحصیل کنم و کمال بنمایانم و جمال بیابم ٫ که تو خود گفته ای « همت اگر سلسله ... و من می گویم : موری به جد بندد میان بزم سلیمان جا کند تو سعی کن وحشی مگو کاین جان به جانان کی رسد سعدی وی را خوش آمد و گفت هزاران سفر کرده ام و در راه خدمت امیران و شاهان بسیار خطر کرده ام . ٫ و سلیمان نشده ام . چرا راه آزموده را دوباره آزمودن ؟! و تو با کسب علم نزد شرف الدین که خود آهی ندارد که با ناله سودا کند چگونه سلیمان شوی ؟!!! « در پسی مردن به که حاجت پیش کسی بردن » . وحشی گفت ٫ ای خردمند : ساختی کارم به یک پرسش که از کارت برد سخت پرکاری نمی دانم که استاد تو کیست سعدی شیرازی گفت : استاد من همانا نساجی یزدی است که در طرابلس مرادید که به بند فرنگیان گرفتار آمده مرا به کار گل گماشته بودند و اگر در حقیقت مرا کاری درست و حسابی بودی شعر نسرودی و اگر کار بودی مدح و ثنای دیگران و انهم برای لقمه ای نان یا لااقل مرغ بریان ! ( در سجع سعدی و به منظور رعایت قافیه آمده است که چون قافیه تنگ آید... ) عار بودی و در مقابل این و آن تعظیم نکردی و سر تکریم فرود نیاوردی که که ی, ...ادامه مطلب

  • آیا هفتصد و پنجاهمین سال تدوین گلستان سعدی ؟!

  • لحظه ای تفکر کنیم ببینیم گلستان و بوستان و غزلیات و به طور کلی آنطور که جمع آوری و منتشر کرده اند کلیات سعدی را به خاطر خود شیخ اجل ٬سعدی ٬ می خواهیم یا سعدی را یه خاطر آنکه چنین آثار نغز و ارزشمندی پدید آورده است گرامی می داریم و هرساله روز اول اردیبهشت را به این مهم اختصاص می دهیم ؟ اگر مورد دوم صحیح باشد ٬ که از نظر علمی و منطقی ٬ و نه احساسی ٬ چنین می نماید ٬ امروز در عصر هفتصد و پنجاهمین سال شمسی تدوین و ارائه این دو سند بزرگ تاریخی و فرهنگی ٬ اجتماعی و...گلستان و بوستان قرار گرفته ایم و بهانه و فرصتی است تا بتوانیم از این آثار گرانبها ٬ و آثار مشابه آنها ٬ نه تنها در راه پرورش احساسات و زیبا پرستی و تلذذ طبع خود در قلمرو ادبیات فارسی ٬ بلکه در شناخت مبانی اقتصادی - اجتماعی - سیاسی - فرهنگی کشورایران استفاده کرده دستمایه ٬ الگو یا در واقع برنامه ٬ نقشه و راهی بومی و ایرانی و اسلامی در رشد و توسعه و به اصطلاح معمول پیشرفت و تعالی جامعه ٬ نظام و نهایتا" کشور قرار دهیم . گلستان و بوستان به همراهی دیوان شمس تبریزی ٬ دیوان خواجه حافظ شیرازی ٬ شاهنامه فردوسی و رباعیات خیام سالها است که ٬ قبل از جهانی شدن آداب و رسوم ایرانی نوروز و امثال آن ٬ جهانی شده اند و بارها و بارها تحت مطالعه محققان خارجی قرار گرفته به زبان های متعددی در جهان ترجمه شده اند که در خصوص گلستان و بوستان شاید مطالعه گسترده پروفسورهانری ماسه ٬ ایرانشناس مشهور فرانسوی ٬ از همه قدیم تر و شناخته شده تر باشد . امروز بین شش تا هفت میلیارد نفر مردم جهان نه همه زبان فارسی را می دانند و نه همه به همین دلیل در شرایطی هستند که از زیبائی های نظم و نثر سعدی ٬ علیه الرحمه ٬ به فارسی بهره ببرند . آنچه برای آنان مهم است پیام یا پیام هائی است که در اشعار و حکایات و سایر آثار شیخ مشرف الدین بن مصلح الدین بن عبدالله سعدی شیرازی وجود دارد و از عالم ادب و هنر ایران بی گمان فراتر و بسیار فراتر می رود : هنر و ادبیات عرب را نیز در برمی گیرد ٬ فرهنگ تقریبا" تمام منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را شامل می شود و نهایتا" هم فقط به همین ادب و هنر و فرهنگ جامعه بزرگ اسلامی طلیعه دار فرهنگ و تمدن جهانی در آن عصر و روزگار ختم نمی شود ... سعدی در آثار گرانبار و به ویژه گلستان و بوستان خود مردم شناس است ٬ جامعه شناس,سعدی شیرازی ، گلستان ، علیرضا آیت اللهی ...ادامه مطلب

  • سعدی شیرازی و نساج یزدی اندر مقوله ی همٌت ، کار ، تولید و بهره وری

  •  سعدی شیرازی و نسٌاج یزدی در همٌت و کار   فرزندان عزیزم قبل از این که یادداشت یا یادداشت هائی به مناسبت روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی ٬ علیه الرحمه ٬ بنویسم ٬ این شعرش را ٬ که برایم بسیار گرامی است ٬ به شما هدیه می کنم : به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار     که بر و بحر فراخ است و آدمی بسیار گرت هزار بدیع الجمال پیش آمد         ببین و بگذر و خاطر به هیچیک مسپار مخالط همه کس باش تا بگردی خوش   نه پایبند یکی  کز غمش  بنالی زار مرا رفیقی باید که بار برگیرد            نه صاحبی که من از وی کنم تحمل بار کسی که از غم و تیمار من نیندیشد      چرا من از غم و تیمار او شوم بیمار ؟! به راحت نفسی رنج پایدار مجوی       شب شراب نیرزد به بامداد خمار..... سعدی شیرازی و نساج یزدی در بهار 1980 به صورت "مستمع آزاد " در سمیناری از دكتری رشته فرهنگ و تمدن اسلامی دانشگاه پرووانس فرانسه شركت كرده بودم . بحث قیاس و تمثیل و تعمیم و شناخت جامعه در دنیای مشرق زمین و در واقع كشور های خاور میانه و شمال آفریقا ٬ یعنی دقیقا همان كشور هایی كه مرحوم استاد دكتر محمد معین در فرهنگ خود با ته لهجه ی گیلانی !محل « سیر در آفاق و انفاس » سعدی شیرازی معرفی كرده است ٬ بود استادانی كه طبق معمول شرکت درسمینار های دكتری كشورهای پیشرفته صنعتی غرب اروپا تعدادشان هم از تعداد انگستان یكدست فراتر می رفت مثال هایی از فرهنگ های عراق،سوریه،حجاز و به خصوص شمال آفریقا می آوردند و اینجانب هم به تدریج از جلد مستمع آزاد بیرون آمده از سر عرق وطن ! چنان كه از رسم و رسوم ما ایرانیان است به صورتی كاملا " قابل توجه «متكلم وحده» شده به ناگاه متوجه شدم كه لااقل به تعداد مثال های تمام ایشان از تمام آن كشور ها مثال هایی از تك كشور ایران آورده ام و برحسب اتفاق یا هرچیز دیگری تقریبا "تمام مثالها از آثار ٬ و به خصوص گلستان٬ شیخ اجل سعدی ! استاد ارشد سمینار به اعتراف نشست كه بیش از یك بار به خواندن آثار ترجمه شده ی سعدی به زبانهای انگلیسی و فرانسوی پرداخته است ' به خصوص معرفی سعدی توسط پروفسور «هانری ماسه » ایرانشناس بزرگ فرانسوی كه كتابش تحت عنوان &l,سعدی شیرازی ، تساج یزدی ، کار ، کوشش ، همٌت ، تولید ، بهره وری ، علیرضا آیت اللهی ...ادامه مطلب

  • و نمی فهمد او

  • و نمیفهمد او   و نمی فهمد اد که چه می گوید! چه اراجیفی را که به هم میبافد ! سلطه اش بر سبد ارزی ما دانه ای از ارزن ، پری از کاه ، و نمی از دریاست ؛ و تکبٌر هایش ؟ تو نگو ، اقیانوس ... او که باشد که گدائی خدا را بکند ؟! معتبر گشته به نیرنگ و ریا مستند گشته به زور و تزویر فکر کرده است که شاه است و وزیر . به فرض ، که وزیری باشد ؛ اختیارش به چه حکمی ممهور ؟ ، گشته و او مغرور ؟ معتبر نیست چنین  ( ناخوانا ) گروه : نو نوع : نیمائی موضوع : اداری - اقتصادی نام : و نمی فهمد او شاعر : علیرضا آیت اللهی تاریخ : بهار 1365  محل : وزارت اقتصاد ,نخستین سروده ، تاثیر پذیری از شاعر دیگر ، تاثیر پذیری از محیط ، هدف پذیرش شعر در جامعه ، انگیزه سیاسی ، شعر سیاسی ...ادامه مطلب

  • گر وطن از آن توست پس چرا رها کردی ؟!!!

  •  گر وطن از آن توست پس چرا رها کردی ؟     گر وطن از آن توست پس چرا رها کردی ؟ دین و عِرق بنهادی ، نذر ما سوی کردی ! گروه : کهن نوع : تک بیت موضوع : رها کردن وطن نام : دین و عِرق بنهادی ! شاعر : علیرضا آیت اللهی تاریخ : شهریور 1358  محل : پاریس توضیح : در پاسخ با یکی از استادان چپگرای ایرانی در پاریس که یادداشتی برای شاعر نهاده بود . ,شعر ساده ، شعر زیبا ( هنر ) شعر دلپذیر ، شعر روح انگیز و نشاط آور ، شعر آموزنده ، شعر انسان ساز ( سازنده ) شعر ترقیخواه ، شعر اجتماعی ...ادامه مطلب

  • توفیق در ریاکاری است !

  • مذبذب       ابلیس شبی رفت به بالین جوانی گفتا که دغل باش و مذبذب و ریاکار با آیه قرآن و حدیث و دو روایت دائم تو بجو مال و هم جاه به دست آر گروه : کهن نوع : چهار پاره  موضوع : انتقادی - اجتماعی شاعر : علیرضا آیت اللهی تاریخ : تابستان 1358  محل :یزد ,علیرضا آیت اللهی . شعر اصولی . شعر اصولگرا . دبیر ادبیات . شعر کاربردی . شعر سازنده . پروفسور هشترودی . دکتر غلامحسین صدیقی . ...ادامه مطلب

  • یکی از مردمان سرخ - آبی

  • بکی از مردمان سرخ - آبی رفته بوده ست توی قصٌابی گفته بودست شیر می خواهم دوسه بسته پنیر می خواهم ربٌ انگور هم اگر دارید دو - سه تا بهر من نگهدارید دو - سه کبسه برنج می خواهم شهد ناب ترنج می خواهم آبِ خشک پنیر می خواهم رنگ مشکی ِ سیر می خواهم مبل استیل زرد متری چند ؟ مشتری هستم اینقدر تو نخند ! گفت قصٌاب جایت اینجا نیست جای مغزت به کلٌه ات خالی است  پند گیر از من این و مغز بخر  تا نبینند پیش من یک خر ! که برای خَرَم مجالی نیست جلوی دخل صاحبت تو نایست ! گروه : کهن نوع : مثنوی موضوع : طنز اجتماعی نام : یکی از مردمان سرخ - آبی شاعر : علیرضا آیت اللهی تاریخ : تابستان 1351  محل : باقی آباد یزد ,شعر کهن ، مثنوی ، طنز اجتماعی ، یکی از مردمان سرخ آبی ، علیرضا آیت اللهی ،تابستان 1351 ، باقی آباد یزد ...ادامه مطلب

  • بلیٌه ای است که میر علم نخواهد ماند

  • پلنگ و روبه و ببر دژم نخواهد ماند     « رسید مژده که ایٌام غم نخواهد ماند  چنان نماند و چنین باز هم نخواهد ماند» ز وحشیان طلبکار در سرای سرسر پلنگ و روبه و ببر دژم نخواهد ماند « چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است که در صحیفه هستی رقم نخواهد ماند » امید به شیر و جوانمردی فسانه ئیش به شام می کشد و صبحدم نخواهد ماند  « چو پرده دار به شمشیر می زند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند » که ابر سیل شود باد می شود توفان ز سیل و زلزله این بوالعدم نخواهد ماند « من ار چه در نظر یار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند » جهان ساعی و نمٌام و کاذب و بدگوی به روی جورکشان مغتنم نخواهد ماند  « سرود مجلس جمشید گفته اند این بود  که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند» ز فصل سرد زمستان و عشوه ی هیزم نبود مکنت و زور درم نخواهد ماند  « توانگرا دل درویش خود به دست آور که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند عطای خوش به لقای خوش است و نیکوئی که باتکبر و خسٌت ، ارم نخواهد ماند « بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر  که جز نکوئی اهل کرم نخواهد ماند » گدای شهر حبیبان به این علوٌ مقام همیشه سلطه مدار حرم نخواهد ماند « غنیمتی شمر ای شمع ، وصل پروانه که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند » که عشق ، نقش جهان است ؛ و دوستی ، هستی چمین حکومت وجه و درم نخواهد ماند « ز مهربانی جانان طمع مدار حافظ که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند » جهان شده انگشت بر دهان زین میر بلیٌه ای ست که میر علم نخواهد ماند گروه : کهن نوع : تضمین غزلی از حافظ نام : بلیٌه ای است ... موضوع : اجتماعی - فلسفی انتقادی  شاعر : علیرضا آیت اللهی تاریخ : زمستان 1350 ( ایٌام جشن های شاهنشاهی ) مکان : تهران ، اداره وظیفه عمومی  ,شعرکهن ، تضمین غزلی از حافظ ، بلیٌه ای است ، شعر اجتماعی و انتقادی ، علیرضا آیت اللهی ، زمستان 1350 ، تهران ...ادامه مطلب

  • از فالوده یزدی تا هوای آلوده تهران

  • هوا بس ناجوانمردانه آلوده است من این کنج قفس ، اندر هوس : یک ظرف پالوده ! و نه پالوده ای از نوع شیرازی که کاکویش به پیش آرد مرا پالوده ای باید ز شهر یزد و با شهد شکر از نی . مرا پالوده ای باید که با برف طزرجان سرد و یخ باشد و تخم شربتی بر روی آن لرزان و گه رقصان درون کاسه ای از کاشی میبد به رنگ گج سفید و نقشهایش آبی آبی زمرغ و گل ، گل و بلبل بیا ای مرغ در تهران که بینی حال بدحالان : هوا بس ناجوانمردانه آلوده است فضا بس ناجوانمردانه آلوده است قضا بس نا جوانمردانه آلوده است ...   گروه : نو   نوع : نیمائی   موضوع: طنز   نام : فالوده یزدی     شاعر : علیرضا آیت اللهی   زمان : اردیبهشت 1347    مکان : دانشگاه تهران    ویرایش نشده .   بیگمان شاعری که از کودکی و نوجوانی ، یا کم سوادی و کم اطلاعی ، شروع به سرودن شعر می کند فاقد استقلال و آزادی است ؛ و این نسل های قبلی هستند که وی را راهنمائی ( یا منحرف ) می کنند ؛ و « شخصیٌت » شعری وی را شکل می دهند . قریحه ی شاعر هرچه که باشد تحت تاثیر غرایز و انگیزه ها ی نسبتا" ارثی و به خصوص آموزش های فرهنگی جامعه خود قرار می گیرد . من در جامعه ای متولد شدم که شعر گفتن چندان حُسن و به خصوص هنری چندان ارجمند ( و نان در آور ) محسوب نمی شد ؛ و گاهی نشانه ای بود از نوعی نا بهنجاری ... خانواده های مذهبی و قدیمی شهر من نسبت به شعر و شاعری به نوعی به دیده اکراه نگاه می کردند ؛ برای بسیاری از آنان شعر گفتن فعالیتی عبث و بیهوده بود ؛ و اگر نه این اصطلاح مشهور از کجا آمده است که : « شعر نگو ! » ...  مگر این که شعر هدفی میقٌن و مردم پسند داشته باشد ؛ و از اینجاست که در سال 1335 شعری برعلیه دولت دکتر اقبال ! و در سال 1339 شعری در مدح و منزلت قرآن مجید سرودم . شعر در دهه ی 1340 نقش اقتصادی خود را از دست داده بود؛ و تاکید اولیاء بر شکل گیری و افزایش توانائی اقتصادی و کسب در آمد فرزندشان بود که در این باره تعلق وی به دنیای شعر و شاعری را به نوعی انحراف از بطن زندگی می دانستند ؛ و اگر وی را از شعر خواندن و شعر سرودن منع نمی کردند لااقل تشویق یا آنچنان تشویقی هم نمی کردند . مخالفت شدید پدرم با خرید دیوان حافظ که در 13 سالگی خریدم ( و هنو,شعر نو ، شعر طنز ، فالوده یزدی ، علیرضا آیت اللهی ،اردیبهشت 1347 ، دانشگاه تهران ، شعر کاربردی ...ادامه مطلب

  • می ترسم از نگاه

  •   می ترسم از نگاه نه ! تیر نیست ! من تیر یك نگاه  هرگز ندیده ام سحر است ؛ جادو است ؛  در ژرفنای آن  یك كورسوی نور پرتو ز یك نگاه امید را به دل می پرورد ز نو . گروه : نو نوع : نیمائی موضوع : عاشقانه نام : می ترسم از نگاه شاعر : علیرضا آیت اللهی تاریخ : پائیز 1345 مكان : دانشگاه تهران ویرایش نشده  منتشر نشده ,شعر نو ، عاشقانه ، می ترسم از نگاه ، علیرضا آیت اللهی ، پائیز 1345 ، تهران ...ادامه مطلب

  • تک بیت ها ، یعنی بهترین بیت ها : شاه بیت ها ...

  • در زبان فارسی سنٌتی « شاه » به معنی « هرچیز بزرگ و مهم و برتر از نظایر خود » یا به طور کلٌی بزرگترین ، و اگر دقت بیشتری داشته باشیم به معنی کار آ ترین و موثرترین ، یا اثربخش ترین بوده است ؛ مثل شاهراه ، شاهکار ، شاهپر ، و شاه بیت . پنجاه سال قبل از این ، ابیات مردم پسند ، مشهور و متداولی وجود داشت که همه آنها را شاه بیت می خواندند ؛ مثل : توانا بود هرکه دانا بود زدانش دل پیر برنا بود  یا  هرکه نان از عمل حویش خورد  منٌت حاتم طائی نبرد یا میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است  و گاه این شاه بیت به چنان درجه ای از اهمیت می رسید که نه تنها سایر ابیات شعر مربوطه را تحت الشعاع خود قرار می داد ، بلکه گاه حتی با جمع خصائص مثبت آنان در خود ، آنان را عملا" از حیٌز انتفاع و کاربرد نزد مردم می انداخت به نحوی که دیگر کمتر کسی می دانست که این شاه بیت ، یا در هر حال بیت ، که اینک به صورت یک تک بیت رواج یافته یود از کجا آمده است ؟ جزو کدام شعر بوده است ؟شاعرش کیست ؟ و... چنین تک بیت هائی را ما در زبان فارسی بسیار داریم ؛ به خصوص که هم کاربردی بوده اند ، هم آسانتر از تمام یک شعر از حفظ می شده اند ؛ هم بیشتر به یاد میمانده اند ؛ و هم مختصر و مفید در محاورات و نوشته های ادبی و غیر ادبی مردم بکار می رفته اند و این تکرار عمومی و کاربردِ ، بازهم بیش از پبش بر نقش و اثرگذاری آنان می افزوده است . تک بیت ها نه تنها از نظر اقتصادی از صرف هزینه و زمان در بخش شعر و ادبیٌات می کاهند؛ بلکه تاریخ نشان داده است که چون به ایجاز آمده اند ، مختصر و مفید و کاربردی تر اند ؛ مطلوب تر واقع شده با تکرار در گفتار و نوشتار عمومی و روزمرٌه ، نقش و جایگاه والاتری می یابند . سرانجام این که چون تک بیت ها مخاطب و کاربرد بیشتری می یابند اثر بخش تر شده نه تنها شاه بیت بلکه می توانند « شاه شعر » نیز لقب بگیرند .    ,تک بیت . شاه بیت . مختصر و مفید . ایجاز . اقتصاد شعر . علیرضا آیت اللهی . ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها