شعر یزد از شاعر یزدی رواست

متن مرتبط با «تک بیت شاه خوبان» در سایت شعر یزد از شاعر یزدی رواست نوشته شده است

پشتک و وارو به نزد یار درمان می کند

  • گفت من اهل سیاست هستم و شعرم تک است   گفت من اهل سیاست هستم و شعرم تک است بین تعظیم و تملق ، بهترین ره پشتک است پشتک و وارو به نزد یار ، درمان می کند ! آنچه را خواهی به مزدش ، بهرِ تو آن می کند   گروه : کهن  نوع : چهارپاره موضوع :تعظیم و نملق سیاسی نام : اهل سیاست شاعر : علیرضا آیت اللهی تاریخ : مرداد 1358 محل : باقی آباد یزد , ...ادامه مطلب

  • اختناق ادبی در نظام شاهنشاهی

  • ادبیٌات را به سیاست چه مربوط است ؟ و اختناق یعنی چه ؟ . قبلا" نوشتم که چون سیاوش کسرائی با مدیر ماهنامه ما رفیق بود و در محلٌ کارش ، بانک رهنی ، تحت ریاست و عملا" حمایت یکی از خویشان من بود گاه به گاه که به سراغش می رفتم مرا به جرگه ی شعرای همراهش که که تقریبا " هرروز در اتاق بزرگ و دارای ده – پانزده صندلی (1) وی جمع می شدند راه می داد ، و من فقط سراپا گوش می شدم ، و هراز گاهی هم یک سؤال حقیقی یا استراتژیک (2) ! . یک روز که بحث اختناق رضاخانی بود ؛ و نهایتا" هم ماهنامه ما را به دلیل مقاله ی ضدٌ اختناق رضا خانی اسماعیل نوری علاء توقیف کردند !!! . بحث اختناق پیش آمد ؛ خودم را به اصطلاح به نفهمی زدم و و از کسرائی در حضور آن جمع که اکثرا" هم گرایشاتی به حزب توده داشتند پرسیدم : -         اختناق یعنی چه ؟ ابتدا خواست سؤال را به خنده و شوخی بگذراند. امٌا همین که دید برخی از یاران صمیمیش هم منتظر پاسخ هستند کمی برافروخته و عصبانی شد و طبق معمول اینطور وقت ها ، لهجه گیلانیش عود کرد و گفت : اختناق یک موضوع اجتماعی و مربوط به رشته علوم اجتماعی است و نه جزء صنایع شعری ... تو که دانشجوی علوم اجتماعی هستی چرا این سؤال را از استادت دکتر صدیقی که به حدص کافی سیاسی هم هست نمی پرسی ؟ ! هر جوابی هم داد بیا به ما هم بگو ! . با وجود آنکه کسرائی از ادبای حزب توده ، و دکتر غلامحسین صدیقی ( وزیر کشور مصدٌق که امروز هم سالروز فقدان وی است ) از سران بزرگ جبهه ملٌی بودند پس از کودتای 28 مرداد ، در عصر اختناق  محمد رضا شاهی ، شاید به مصداق « بیا سوته دلان گرد هم آئیم » چون بسیاری از شکست خوردگان دوطرف قیام که چشمکی به هم می زدند ، روابطی دورا دور حسنه با یکدیگر داشتند و توسط من به یکدیگر سلام می رسانیدند (3) ... هنوز هم تعجٌب می کنم که چرا صدیقی برای کسرائی آنقدر احترام قائل بود. چند روز بعد با مقدمه چینی مختصری از دکتر صدیقی پرسیدم اختناق یعنی چه ؟ در چنین مواقعی دکتر صدیقی از زیر عینک چنان نگاهی به پرسش کننده می کرد که مثال « نگه کردن عاقل اندر سفیه » را به ذهن متبادر می ساخت ... گفت : گویا مفهوم اختناق را در فرهنگ های لغت نیافته اید که آمده اید از من می پرسید ؟!,اختناق ادبی در نظام شاهنشاهی ، دکتر غلامحسین صدیقی ، علیرضا آیت اللهی ...ادامه مطلب

  • تک بیت ها ، یعنی بهترین بیت ها : شاه بیت ها ...

  • در زبان فارسی سنٌتی « شاه » به معنی « هرچیز بزرگ و مهم و برتر از نظایر خود » یا به طور کلٌی بزرگترین ، و اگر دقت بیشتری داشته باشیم به معنی کار آ ترین و موثرترین ، یا اثربخش ترین بوده است ؛ مثل شاهراه ، شاهکار ، شاهپر ، و شاه بیت . پنجاه سال قبل از این ، ابیات مردم پسند ، مشهور و متداولی وجود داشت که همه آنها را شاه بیت می خواندند ؛ مثل : توانا بود هرکه دانا بود زدانش دل پیر برنا بود  یا  هرکه نان از عمل حویش خورد  منٌت حاتم طائی نبرد یا میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است  و گاه این شاه بیت به چنان درجه ای از اهمیت می رسید که نه تنها سایر ابیات شعر مربوطه را تحت الشعاع خود قرار می داد ، بلکه گاه حتی با جمع خصائص مثبت آنان در خود ، آنان را عملا" از حیٌز انتفاع و کاربرد نزد مردم می انداخت به نحوی که دیگر کمتر کسی می دانست که این شاه بیت ، یا در هر حال بیت ، که اینک به صورت یک تک بیت رواج یافته یود از کجا آمده است ؟ جزو کدام شعر بوده است ؟شاعرش کیست ؟ و... چنین تک بیت هائی را ما در زبان فارسی بسیار داریم ؛ به خصوص که هم کاربردی بوده اند ، هم آسانتر از تمام یک شعر از حفظ می شده اند ؛ هم بیشتر به یاد میمانده اند ؛ و هم مختصر و مفید در محاورات و نوشته های ادبی و غیر ادبی مردم بکار می رفته اند و این تکرار عمومی و کاربردِ ، بازهم بیش از پبش بر نقش و اثرگذاری آنان می افزوده است . تک بیت ها نه تنها از نظر اقتصادی از صرف هزینه و زمان در بخش شعر و ادبیٌات می کاهند؛ بلکه تاریخ نشان داده است که چون به ایجاز آمده اند ، مختصر و مفید و کاربردی تر اند ؛ مطلوب تر واقع شده با تکرار در گفتار و نوشتار عمومی و روزمرٌه ، نقش و جایگاه والاتری می یابند . سرانجام این که چون تک بیت ها مخاطب و کاربرد بیشتری می یابند اثر بخش تر شده نه تنها شاه بیت بلکه می توانند « شاه شعر » نیز لقب بگیرند .    ,تک بیت . شاه بیت . مختصر و مفید . ایجاز . اقتصاد شعر . علیرضا آیت اللهی . ...ادامه مطلب

  • دو بیتی ها و رباعی های انتخابی جوانی ((4)

  • زدست دیده و دل هردو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بردیده تا دل گردد آزاد بابا طاهر همدانی  * ای روی تو مهر عالم آرای همه وصل تو شب و روز تمنای همه گر با دگران به از منا وای به من ور با همه کس همچو منی وای همه ابو سعید ابوالخیر * بوره سوته دلان گرد هم آئیم سخن واهم کریم دلها گشائیم ترازو آوریم غمها بسنجیم هر آن سوته تریم سنگین تر آئیم بابا طاهر همدانی * عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تهی و پرکرد زدوست اجزای وجودم همگی دوست گرفت نامی است زمن برمن و باقی همه اوست خواجه عبدالله انصاری * تن نازک میان پبرهنت گوئیا پرگل است پیرهنی باد اگر در من اوفتد ببرد که نمانده ست زیر جامه تنی سعدی شیرازی * دل عاشق به پیغامی بساجه خمار آلوده با جامی بساجه مرا کیفیٌت چشم تو کافی است   قناعتگر به بادامی بساجه باباطاهر همدانی , ...ادامه مطلب

  • دو بیتی ها و رباعی های انتخابی جوانی (3)

  •  در بند خزن و اندوه تسلیم مرگ گشتم واز دوری و فراقت محزون به کوه و دشتم ای صاحب کرامت اندک ترحمی کن نامه نگار بهرم کز بهر آن نشستم جهانگیری * به مژه دل زمن بدزدیدی ای به لب قاضب و به مژگان دزد مزد خواهی که دل زمن ببری این شگفتی که دید دزد به مزد ابوسلیک گرگانی * از دور به دیدار تو اندر نگرستم مجروح شد آن دیده پرحسن و ملاحت از غمزه تو خسته شد آزرده دل من وین حکم قضائیست جراحت به جراحت ابوشکور بلخی * منم آنکه خدمت تو کنم و نمی توانم توئی آنکه چاره من کنی و نمی توانی دل من نمی پذیرد بَدَلِ تو یار گیرم به تو دیگری چه ماند تو به دیگری چه مانی حواجه نصیر الدین طوسی * یارب که زمانه دلنوازت باشد ایٌام همیشه کار سازت باشد رخش تو شپهر و زین رخش تو هلال خورشید به جای طبل بازت باشد وحشی بافقی * ایزد دلکی مهر فزایت بدهد زین به نظری به این گدایت بدهد خوبی و خوشی و دلفریبی و جمال داری همه جز وفا ، خدایت بدهد ! اثیر الدین اخسیتکی  , ...ادامه مطلب

  • دو بیتی ها و رباعی های انتخابی جوانی (2)

  •  صنمی برفروخت چهره چو مهر کز تجلٌیش سوخت خرمن ماه ذقن سیمگونش افکنده عقل را اوٌلین قدم در چاه جیحون یزدی * دیدمش شمع به کف سوی مزاری می رفت شمع از عکس جمالش به گداز آمده بود از سر خاک شهیدانش قیامت برخاست جان مگر در تن این طایفه باز آمده بود  حکیم یزدی * سوز جگر شمع ز پروانه بپرس واز باده پرستان ره میخانه بپرس سروی تو پریچهره و من دیوانه جانا سخن راست ز دیوانه بپرس خواجو کرمانی * تو که نوشم نه ئی نیشم چرائی تو که یارم نه ئی پیشم چرائی تو که مرحم نه ئی ریش دلم را نمک پاش دل ریشم چرائی بابا طاهر همدانی * اگر دل دلبره دل بر کدومه و گر دلبر دله دل را چه نومه دل و دلبر به هم آمیته بینم ندونم دل که و دلبر کدومه باباطاهر همدانی  , ...ادامه مطلب

  • دو بیتی ها و رباعی های انتخابی جوانی

  • مرا امروز آن گل گفت در گوش که فردا صبح با من کار دارد خدای من چه می خواهد بگوید؟ چه مقصودی از این دیدار دارد ؟ ایرج دهقان ملایری * گفتمتت دم مزن از عشق ! دلا نشنیدی ؟ این زمان خاطر خرٌم نه تو داری و نه من ی دل از درد تو می نالی ومن بی طاقت چاره صبر است که آنهم نه تو داری و نه من شجاع * جام اوٌل را زمی پرکردم و تا سرکشیدم دوستم از در رسید و گفت : هان ، دیدم چه کردی شد به این زودی فراموشت که از مستی چه دیدی ؟ باز هم می می خوری ! آخر تو دیشب توبه کردی پیوسته : او چنان چون روزه داری ، دید بر خوان روزه خواری من به لب لبخند و جامی پرزمی در دست بودم گفتمش : هشیار هرگز توبه از می کی نماید ؟! جانِ من ! دیشب اگر هم توبه کردم مست بودم  شجاع * قدٌ تو نه آن سرو روانست که بود چشم تو نه آن آفت جان است که بود هرچند که حُسن تو نه این بود که هست باز آی که عشق من همان است که بود شهریار تبریزی * جز ما اگرت عاشق شیداست بگو ور میل دلت به جانب ماست بگو گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو گرهست بگو ، نیست بگو ، راست بگو ! مولوی بلخی * هرشب ز غمت تازه عذابی بینم در دیده به جای آب خوابی بینم و آنگه که چو نرگس تو خوابم ببرد آشفته تر از زلف تو خوابی بینم مهستی گنجوی  , ...ادامه مطلب

  • تک بیت های منتخب ( گزیده ) یک نوجوان(4)

  • کلیم کاشانی : از هنرحال خرابم نشد اصلاح پذیر - همچو ویرانه که از گنج خود آباد نشد * وامق یزدی : مشکل علاج درد دل ما کند کسی - آن نیست دردِ ما که مداوا کند کسی * بیضائی کاشانی :     قدی رعنا رخی زیبا ، لبی شکر فشان دارد                                     بیانی گرم و روح افزا ، نگاهی دلستان دارد * وامق یزدی : چنان در دیده اش خوارم که می دانم پس از مردن                                                اگر روید گُلم از گِل به چشمش خوار می آید  * دکتر رسا : مراد دشمن اگر ضعف و خواری من و تست                                                   ز سست عهدی و ناپایداری من و توست * وفا یزدی : گرچه کارم به مسیحا دمی افتاده دریغ - درد آنست که این دردِ مرا درمان نیست * وفا یزدی : مکن ای دل ز مرگ اندیشه جانان - نگیرند از تو جانان ، حرف جان است * وفا یزدی : رفت و با مدعی آن سرو روان باز آمد - مرگ من بین که به همراهی جان باز آمد * وقاری یزدی : اگرم زاهد شهر از نظر انداخت چه باک                                                   سایه پیر مغان از سر ما کم نشود * سعدی شیرازی :     من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم                                        چه کنم ، نمی توانم که نظر نگاه دارم ! * پروین یزدی :  دلی که دست تو دادم به نام هدیه عشق - روا نبود که آم را چو جان خون سازی * دکتر رسا : عشق را نازم که ناز عالم امکان از اوست                                     &n,تک بیت . زیبا . عاشقانه . شاعر ناشناس . شعر جوان پسند ...ادامه مطلب

  • تک بیت های بمنتخب ( گزیده ) یک نوجوان(3)

  •   قسمی یزدی : از قرب غیر هیچ دلم بیقرار نیست - زیرا که لطف و مهر تو را اعتبار نیست * لاادری : من رشته محبت تو پاره می کنم - شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم * قصٌاب یزدی : خوش گلشنی است حیف که گلچین روزگار - فرصت نمی دهد که تماشا کند کسی * لاادری : هر رشته گسست میتوان بست - امٌا گرهیش در میان هست * قضائی یزدی : داد آن کو به تو این خوبی و زیبائی را - کاش میداد به من صبر و شکیبائی را * لاادری : نامه را چون میبری قاصد زبانی هم بگو - نامه را آهسته بگشا دل در آن پیچیده است * قضائی یزدی : هرگز از قاصد ندارن یاد پیغام تو را - زانکه از خود می روم چون میبرد نام تو را * دکتر ایرج دهقان : این بار دل نوید ظفر می دهد مرا - کان گل ز عشق خویش خبر می دهد مرا * قضائی یزدی : در خواب دست مدعی بر زلف جانان دیده ام - دیشب من آشفته دل خواب پریشان دیده ام * نواب یزدی : غیر از غم تو نیست به عالم مرا غمی - امٌا غم تو را نفروشم به عالمی * وامق یزدی : از ضعف زدم تکیه به دیوار و نگفتی - کاین صورت بیجان که به دیوار کشیدست ؟ * سعدی شیرازی : شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی - غنیمتی است دمی روی دوستان بینی * وامق یزدی : مشکن دلی که چشم امیدش به دست توست - خواهد بر او گذشت ولیکن شکست توست * فردوسی : از این پنج شین روی رغبت متاب - شب و شاهد و شهد و شنع و شراب * وامق یزدی : کمال عشق را پروانه دارد - که هیچ از سوختن پروا ندارد    ,تک بیت . زیبا . عاشقانه . شاعر ناشناس . شعر جوان پسند ...ادامه مطلب

  • تک بیت های منتخب یک نوجوان (2)

  •    از سعدی : آیا وجود حاضر و غایب شنیده ای ؟ - من در میان جمع و دلم جای دیگر است * فدائی یزدی : چشم مستت که مرا داد جفاکاری داد - شب تو را خواب و مرا محنت بیماری داد * لاادری : طبیبان بر سر بالین من آهسته می گویند - که امشب تا سحراین عاشق بیچاره میمیرد * فرخی یزدی : خواست تا موسای عقلم رو به سوی دل کند - عشق گفت این کوی جانان است کوه طور نیست * شفائی اصفهانی : دیدی که خون ناحق پروانه شمع را - چندان امان نداد که شب را سحر کند * افسونی یزدی : به هجرت زنده ام میبایدم کشت - که در عشق این گنه بخشیدنی نیست * سعدی : ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز - کان سوخته را جام شد و آواز نیامد * رهی معیٌری : بار خاطر نیستم روشندلان را چون غبار - بر بساط سبزه و گل سایه پروانه ام * فرخی یزدی : مگر آن زلف پیچشی دارد - که شب و صبح بر سر قدم است * قبولی یزدی : نام رقیب بر لب جانان من گذشت - واقف نشد کسی که چه بر جان من گذشت * قسمی یزدی : باکم از کشته شدن نیست ولی میترسم - که هنوزم رمقی باشد و قاتل برود * قسمی یزدی : نگویمت مکش امٌا چنان بکس که اگر - به روز حشر ببینی مرا خجل نشوی * امٌ هانی یزدی : در بوستان چو چشم تو آغاز ناز کرد - سوسن زبان طعن به نرگس دراز کرد * جیحون یزدی : یک سلسله عاقل را دیوانه اگر خواهی - زلفین مسلسل را شوخی کن و بر هم زن  ,تک بیت . زیبا . عاشقانه . شاعر ناشناس . شعر جوان پسند ...ادامه مطلب

  • تک بیت های منتخب ( گزیده ) یک نوجوان(1)

  •   سابقا" ، بعنی مثلا" همان 50 سال قبل ، خیلی بیش از امروز به « تک بیت » ها اهمٌیت می دادند و آنها را در محاورات روزمرٌه و نوشته هائی گوناگون بکار می بردند . تک بیت ها یا به خاطر اهمٌیت خاصشان از اشعار شعرا بیرون کشیده شده بودند ؛ یا اصولا" به صورت تک بیت وجود داشتند ؛ و باز یا سراینده ای مشخص داشتند یا اینکه اصولا" سراینده برخی از تک بیت های مشهور ، مشخٌص نبود . کاربرد تک بیت ها حاکی از سواد و معلومات بکار برنده بود و طبیعی بود که جوانی جویای نام چون اینجانب هم به منظور استفاده ی هرچه بیشتر به جمع آوری و یادداشت آنها بپردازد ؛ مثل : از سعدی : قادری بر هرچه می خواهی مگر آزار من - چون که گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست  * از سعدی : گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن - بدر بی نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست * لا ادری ( نمی دانم ) : ندانم از سر و پایت کدام خوبتر است - چه جای فرق که زیبا زفرق تا قدمی * لاادری : یارب این قطره خون کو را همی خوانند دل - تا کی از بیداد مه رویان ستم باید کشید * وحشی بافقی : رسم کجاست تو بگو در کدام ملک - دل می برند و چشم به بالا نمی کنند  * وحشی بافقی : کو چنان یاری که داند قدر اهل درد چیست  - چیست عشق و کبست مرد عشق ودرد مرد چیست * فرخی یزدی : تپیدن های دلها ناله شد آهسته آهسته - رساتر چون شود این ناله ها فریاد می گردد * لاادری : ناله را هرچند می خواهم که آسان برکشم - سینه می گوید که من تنگ آمدم فرباد کن * وحشی بافقی : پروانه ام و عادت من سوختن خویش - تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد * حافظ : غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه - که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند * صائب تبریزی : حُسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست - پیش مردم شمع در بر می کشد پروانه را * رهی معیٌری : در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت - با حریفان قهر بیجای توام آمد به یاد * عاشق اصفهانی : پروانه صفت چشم بر او دوخته بودم - وقتی که خبردارشدم سوخته بودم      , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها