کلیم کاشانی : از هنرحال خرابم نشد اصلاح پذیر - همچو ویرانه که از گنج خود آباد نشد * وامق یزدی : مشکل علاج درد دل ما کند کسی - آن نیست دردِ ما که مداوا کند کسی * بیضائی کاشانی : قدی رعنا رخی زیبا ، لبی شکر فشان دارد بیانی گرم و روح افزا ، نگاهی دلستان دارد * وامق یزدی : چنان در دیده اش خوارم که می دانم پس از مردن اگر روید گُلم از گِل به چشمش خوار می آید * دکتر رسا : مراد دشمن اگر ضعف و خواری من و تست ز سست عهدی و ناپایداری من و توست * وفا یزدی : گرچه کارم به مسیحا دمی افتاده دریغ - درد آنست که این دردِ مرا درمان نیست * وفا یزدی : مکن ای دل ز مرگ اندیشه جانان - نگیرند از تو جانان ، حرف جان است * وفا یزدی : رفت و با مدعی آن سرو روان باز آمد - مرگ من بین که به همراهی جان باز آمد * وقاری یزدی : اگرم زاهد شهر از نظر انداخت چه باک سایه پیر مغان از سر ما کم نشود * سعدی شیرازی : من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم چه کنم ، نمی توانم که نظر نگاه دارم ! * پروین یزدی : دلی که دست تو دادم به نام هدیه عشق - روا نبود که آم را چو جان خون سازی * دکتر رسا : عشق را نازم که ناز عالم امکان از اوست &n,تک بیت . زیبا . عاشقانه . شاعر ناشناس . شعر جوان پسند ...ادامه مطلب
قسمی یزدی : از قرب غیر هیچ دلم بیقرار نیست - زیرا که لطف و مهر تو را اعتبار نیست * لاادری : من رشته محبت تو پاره می کنم - شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم * قصٌاب یزدی : خوش گلشنی است حیف که گلچین روزگار - فرصت نمی دهد که تماشا کند کسی * لاادری : هر رشته گسست میتوان بست - امٌا گرهیش در میان هست * قضائی یزدی : داد آن کو به تو این خوبی و زیبائی را - کاش میداد به من صبر و شکیبائی را * لاادری : نامه را چون میبری قاصد زبانی هم بگو - نامه را آهسته بگشا دل در آن پیچیده است * قضائی یزدی : هرگز از قاصد ندارن یاد پیغام تو را - زانکه از خود می روم چون میبرد نام تو را * دکتر ایرج دهقان : این بار دل نوید ظفر می دهد مرا - کان گل ز عشق خویش خبر می دهد مرا * قضائی یزدی : در خواب دست مدعی بر زلف جانان دیده ام - دیشب من آشفته دل خواب پریشان دیده ام * نواب یزدی : غیر از غم تو نیست به عالم مرا غمی - امٌا غم تو را نفروشم به عالمی * وامق یزدی : از ضعف زدم تکیه به دیوار و نگفتی - کاین صورت بیجان که به دیوار کشیدست ؟ * سعدی شیرازی : شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی - غنیمتی است دمی روی دوستان بینی * وامق یزدی : مشکن دلی که چشم امیدش به دست توست - خواهد بر او گذشت ولیکن شکست توست * فردوسی : از این پنج شین روی رغبت متاب - شب و شاهد و شهد و شنع و شراب * وامق یزدی : کمال عشق را پروانه دارد - که هیچ از سوختن پروا ندارد ,تک بیت . زیبا . عاشقانه . شاعر ناشناس . شعر جوان پسند ...ادامه مطلب
سابقا" ، بعنی مثلا" همان 50 سال قبل ، خیلی بیش از امروز به « تک بیت » ها اهمٌیت می دادند و آنها را در محاورات روزمرٌه و نوشته هائی گوناگون بکار می بردند . تک بیت ها یا به خاطر اهمٌیت خاصشان از اشعار شعرا بیرون کشیده شده بودند ؛ یا اصولا" به صورت تک بیت وجود داشتند ؛ و باز یا سراینده ای مشخص داشتند یا اینکه اصولا" سراینده برخی از تک بیت های مشهور ، مشخٌص نبود . کاربرد تک بیت ها حاکی از سواد و معلومات بکار برنده بود و طبیعی بود که جوانی جویای نام چون اینجانب هم به منظور استفاده ی هرچه بیشتر به جمع آوری و یادداشت آنها بپردازد ؛ مثل : از سعدی : قادری بر هرچه می خواهی مگر آزار من - چون که گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست * از سعدی : گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن - بدر بی نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست * لا ادری ( نمی دانم ) : ندانم از سر و پایت کدام خوبتر است - چه جای فرق که زیبا زفرق تا قدمی * لاادری : یارب این قطره خون کو را همی خوانند دل - تا کی از بیداد مه رویان ستم باید کشید * وحشی بافقی : رسم کجاست تو بگو در کدام ملک - دل می برند و چشم به بالا نمی کنند * وحشی بافقی : کو چنان یاری که داند قدر اهل درد چیست - چیست عشق و کبست مرد عشق ودرد مرد چیست * فرخی یزدی : تپیدن های دلها ناله شد آهسته آهسته - رساتر چون شود این ناله ها فریاد می گردد * لاادری : ناله را هرچند می خواهم که آسان برکشم - سینه می گوید که من تنگ آمدم فرباد کن * وحشی بافقی : پروانه ام و عادت من سوختن خویش - تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد * حافظ : غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه - که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند * صائب تبریزی : حُسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست - پیش مردم شمع در بر می کشد پروانه را * رهی معیٌری : در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت - با حریفان قهر بیجای توام آمد به یاد * عاشق اصفهانی : پروانه صفت چشم بر او دوخته بودم - وقتی که خبردارشدم سوخته بودم , ...ادامه مطلب
از استاد دکتر شهریار : از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست از آیت یزدی ( نگارنده ی این وب ) : ای گل ناز و هوسباز ، من این نازت بنازم از سعدی شیرازی : در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم از خواجه نصیر الدین طوسی : منم آنکه خدمت تو کنم و نمی توانم از وحشی بافقی : ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند از وحشی بافقی : یارب که زمانه دلنوازت باشد از دکتر حمیدی شیرازی : دیدمش آخر بکوری ِ چشم من آبستن من از حافظ شیرازی : دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود از اثیر الدین اختیسکی : ایزد دلکی مهر فزایت بدهد از فرخی یزدی : به کوی نا امیدی شمع آسا محفلی دارم . از استاد دکتر محمد حسین شهریار : برو ای تُرک که تَرک تو ستمگر کردم از همام الدین تبریزی : ساقیا بر سر جان بار گرانست تنم از محتشم کاشانی : روی ناشسته چو ماهش نگرید از یغما جندقی : نگاه کن که نریزد دهی چو باده به دستم از ابو القاسم لاهوتی : عاشقم عاشق به رویت گر نمی دانی بدان از مولوی بلخی : دوش چه خورده ای بتا ؟ راست بگو ! نهان مکن ! از محمد علی حیران یزدی : ز یک کرشمه چنان برده ساقی از هوشم از محمود فرساد : به جهان خرٌم از آنم که نگاری دارم از دکتر حمیدی شیرازی : ای که در ناز و جفا شهره و انگشت نمائی از حافظ شیرازی : آن کیست کاز روی کرم با من وفاداری کند از عباس فرات یزدی : کجا سروی به بالای تو باشد از حسن هنرمندی : هیس ، آهسته ! یاس در خواب است,شعرهای گزیده ( منتخب ) ٫ غزلیات گزیده ٫ و... ...ادامه مطلب
تابستان 1341 به این فکر افتادم که دفترچه ای از اشعار منتخب خود بسازم ؛ که از آنزمان شروع کردم و در پائیز و زمستان 1341 تعدادی را انتخاب و یادداشت کردم که بخشی از آن را شعر های شاعران بزرگ و شاعران یزدی تشکیل می دهند و بخشی دیگر را هم ابیات گزیده . اشعار آن دفتر چه ، که هموز هم پس از نیم قرن حفظ کرده ام ، به ترتیب درج عبارتند از : از سعدی : ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود ... از وحشی بافقی : دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ... از پژمان بختیاری : در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد از حافظ : فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش از فرخی یزدی : شب چو در بستم و مست از می نابش کردم از آیتی یزدی : گفتم مگرت پسته نهان در دهن است از هاتف اصفهانی : چه شود به چهره زرد من نظری برای خدا کنی از شجاع : گفتمت دم مزن از عشق دلا نشنیدی از وحشی بافقی : ای گل تازه که بوئی ز وفا نیست تو را از شجاع : جام اوٌل را زمی پرکردم و تا سر کشیدم از شهریار تبریزی : قدٌ تو نه آن سرو روانست که بود از عراقی همدانی : ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدائی از جیحون یزدی : مرا ترکیست مشکین موی و نسرین بوی و سیمین بر از مولوی بلخی : جز ما اگرت عاشق شیداست بگو از مهستی گنجوی : هرشب زغمت تازه عذابی بینم از حمیدی شیرازی : نرگس شهلای من شهلای من جای تو خالی از مولوی بلخی : من مست و تو دیوانه ، ما را که بر خانه از رامی یزدی : شنیدم که دوشینه در بزم غیر از نظام وفا : ای که مایوس از همه سوئی به سوی عشق روکن از حکیم یزدی : دیدمش شمع به کف سوی مزاری می رفت از حافظ شیرازی ک زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم از خواجو کرمانی : سوز جگر شمع ز پروانه بپرس از امٌ هانی یزدی : خال به کنج لب یکی طرٌه نشکفام دو از باباطاهر همدانی : تو که نوشم نه ئی نیشم چرائی از رهی معیٌری : نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی از بابا طاهر همدانی : اگر دل دلبره دلبر کدومه از امیر معزٌی : صنما ما زره دور و دراز آمده ایم از ایرج دهقان ملایری : مرا آن روز آن گل گفت در گوش از دکتر اسلامی یزدی : شب آخر دوان دوان رفتم از دکتر ایرج دهقان ملایری : شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت از بابا طاهر همدانی : زدست دیده و دل هردو فریاد از همام تبریزی : ای آرزوی چشمم رویت به خو,غزلیٌات منتخب ٫ ترجیع بندهای منتخب ، اشعار منتخب ( گزیده ) ...ادامه مطلب