« دوستت می دارم »
به همین زیبائی
ای عزیز دل من
این که تو « تنهائی »
پس چرا « تن ها » ئی ؟!
هریکی را یک راه
در پی آن بک چاه
چاه وبل غم و درد
چاه ویل گل زرد
یک نگاهی به درخت مجنون ،
گل سُرخم ، بنداز !
بلبل تو اینجاست
گرچه زیبائی و رنگ نو ندارد هرگز
و یهار ... و بهار ...
مگذار !
که زمستان آید...
که گل گونه ی تو یخ بزند
آب بر آتش عشق
رنگ رویت بشود پنهان و
عطر و بویت به نهان
گل چه بوئی دارد ؟
گل چه روئی دارد ؟
و چه شاداب ...
... ولی فصل بهار
مگذار ،
مگذار ،
تا رود فصل بهار
به شکفتن واشو !
سوی این آوا شو !
و بگو !
« دوستت می دارم »
تا به تنهائی ما
شاد نگردد هر زاغ ...
... و بگوید در باغ
که : « دوتن ها » هریک...
به عبث ، منتظر پائیز اند ...
دوستت می دارم
مگذار
تا رود فصل بهار
گروه : نو
نوع : نیمائی
مام : دوستت می دارم
موضوع : عاشقانه
شاعر : علیرضا آیت اللهی
تاریخ : فروردین 1347
مکان : تهران ، دانشگاه تهران
شعر یزد از شاعر یزدی رواست...
ما را در سایت شعر یزد از شاعر یزدی رواست دنبال می کنید
برچسب : شعر نو , دوستت می دارم ,عاشقانه , علیرضا آیت اللهی , فروردین 1347 , تهران, نویسنده : علیرضا آیت اللهی poemiran بازدید : 534 تاريخ : پنجشنبه 14 شهريور 1392 ساعت: 0:24