شعر یزد از شاعر یزدی رواست

متن مرتبط با «با» در سایت شعر یزد از شاعر یزدی رواست نوشته شده است

گر آدمی چو ما همه باید به یک مرام

  • تخریب آثار شهری - ملٌی و تاریخی در عراق توسط داعش   تخریب آثا رسمبلیک - ملٌی - تاریخی شهر یزد توسط یک ...   تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۸ یزد » اجتماعی اقدامی عجیب از سوی رییس شورای شهر یزد حجه الاسلام عباس زارع گاریزی رییس شورای شهر یزد روز گذشته در شورای شهر دست به اقدامی عجیب زده است. به گزارش تابناک یزدوی با  تراشیدن و خراب کردن سنگهای تزیینی صحن شورای شهر یزد به دلیل یک طرح این اقدام را انجام داده است. طرح اتشکده زرتشتیان و دخمه در قسمتی از سنگهای تزیینی صحن شورای شهر یزد باعث شد که رییس شورای شهر یزد عملا دست به اقدام شود!   گر آدمی چو ما همه باید به یک مرام گفتم : ملبٌسی ؟ . چه لباسی ؛ دلیل آن ؟ از ما که نیستی ! بنمایم شلیل * آن ؟ گر آدمی چو ما همه باید به یک مرام ورنه تکبٌرت به چه ؟ ؛ و که ذلیل آن ؟ گر برتری بیار به آن شاهد و قرین ورنه مقاتله جو! ، این غلیلِ ** ان رو پای خلق بوس که خوش ظنٌ بُده به تو بر راه راست شو ! و نشو در کلیلِ آن هر برتری به خوبی و خدمت به خلق ماست هریک سند شود ؛ به کثیر و قلیلِ آن گر خود بزرگ بینی و قشری ، به یادِ باد تحصیل علم کن ! و جواز و حلیل آن هر بنده ای ز خلق چنان که نوشته اند  صنع خداست ، حکمتِ لطف جلیل آن هرکس که آفرید خدا از خودِ خداست زد خصلتی به آتش و ما را خلیل آن گشته سیاهپوست یکی ، دیگری سفید وانگاه خلق کرد به هریک سَبیل آن رو توبه کن و بیاموز بیش از این ... شاید که شد قبول ؛ و در سلسبیل آن * لباسی که زیر زره میپوشند و معرف طایفه و شغل و گاه عقیده و مرام یک جنگجوست ** غلیل نوعی گلوله ی جنگی دست ساز ابتدائی و کم کارآمد است , ...ادامه مطلب

  • عید ، عید است و مبارک بادت

  • همه عید تو مبارک بادا عید ، عید است و مبارک بادت بقیه ؟ ؛ حرف و خرافات و یا وَهم و گمان ... چه بگویم به از این ؟ ای شیرین ؟! انگبین ! نازنین! مه جبین ! « نو » ز ازل « روز » برین ! که تو نوروز منی در هردم  و همه سال ز عهد آدم  عید ، نو ، سعد و سعادتمندی ... خوبِ خوبان ! همه عید تو مبارک بادا.... ... که تو خود یک عیدی گل ، در و دشت ، کنار دریا ،  سال نو ، فصل بهار ... پس بیا ! باز بیا ! رنجه نما آن گامت شعر من را تو بخوان یک نظری با « نظر » ی ... به نگر ! آسمانم ! خورشید ! ای که ابری به مصادیق بهار تو ببار ، بر منِ زار ببار تا شوم من چون تو : همه عید و شادی ، مظهر آزادی... منبع آبادی ... باد بادا یارا ،  که بیائی با آن ، همه ایٌام بهار  و نخستین روزش ، روز نو ، نوروزش باد بادا یارا بادِ آزادی فکر بادِ آزادی شعر یاربادا ما را همه عید تو مبارک بادا ! , ...ادامه مطلب

  • میلاد پیامبر صلح و دوستی مبارک باد

  • محمد گر همی دانست که تو در تحت نام او خرافاتی همی بافی و نامش شعر بگذاری !!! ، چه درد آور ! چه اشک آور ! ، تنفر از جهان و زندگی با این بهانه یا بهانه های مهمل عقده مندانه چو دیوانه ، سراسر وهم  و یا توهین و تهمت بر جهان خوبِ اللهِ صمد که « دوست دارد هرچه زیبا هست » ، نه امثال تورا از سنگ خارا زاده ای بی دودمان فاقد ز فرهنگ صحیح و از ادب ، اخلاق ، چون جرثومه ای از عفن و عقده ، دشمن مردم که می خواهد جهان را پر زجنگ و کشت و کشتار و فریب و خدعه های رنگ اندر رنگ ، حریقیدر بنِ خانه ، چه کشتن ها ، سراسر در فریب یک بهشت بعدی و آن زندگی که میتوانست داشت  هر عبد خدائی با عبادت ، با سلامت ، در همین دنیا به مفهوم سعادت ، که ایضا" شد ، نزولش داده آن ذات خداوندی  به رحمان و رحیمیِ خودش تا زندگیِ ما بود شیرین  ؛ نه آنچه را که خواهی تو ، و امثال تو : بدبختی ، نگونبختی و ذلٌت  محض موهومات پست از یک وجودِ خون طلب !، تاراجگر ، رذل و لش و مردمکُشِ جاهل ! به تو نفرین ! به تو نفرین ! که گر پیغمبرت دانست این پستی به نزد تو ، و یارانت ، به ظاهر یک حسینی لیک سفیانی - یزیدی همچنان شمر ی و یا خولی ... ، فرستادی علی (ع) با ذوالفقارش محض آن « خرگردنِ » موصول ِ یک تن با سری معلول و وهم آجینِ ضحٌاکی ... ، به تو نفرین ! به تو نفرین ! مبارک باد میلاد محمٌد روز سقط تو ! . ! .        , ...ادامه مطلب

  • عید سعید غدیر خم مبارک باد

  • شاعری هندی بنام بلرام شکلا شعری در مدح حضرت علی (ع) سروده است که امروز با این مطلع در بزرگترین سایت خبری ایران منتشر شده است : به من رساند نسیم سحر سلام علی برهمن‌ام که شدم چون عجم غلام علی باوجود آنکه قول داده بودیم که دیگر شعر نگوئیم تا سایتداران بزرگ شعر فارسی ناراحت نشوند در برابر مرام امام علی (ع) و دریای وجودی وی طاقت نیاوردیم و  بالبداهه پاسخی به شاعر شیرین سخن هندی سرودیم که چند بیت نخست آن در اینجا می آید : رسانده است نسیم سحر سلامِ علی  غلامش اند همه پیروی امام ؛ ولی نه از عجم ، و نه هندو و یاعرب ، بلکه  تمام مردم دانا ، به یک کلام ، بلی ! علی نه منحصرِمن نه خاص شیعه ی اوست نهاده است مرامی به کلٌ و عام ، علی ... , ...ادامه مطلب

  • روز شعر و ادب مبارک باد ! ، و امٌا

  • بنظرمن : ما در یک دوره ی ابتذال شعری بسر می بریم : انحراف از ادبیات و اجتماعیات و اصلاح و توسعه ی فرهنگی... امتداد چند و چندین ساله ی موهوم سرائی  ، مدیحه سرائی ، مرثیه سرائی ، و نوحه سرائی !. از منظومه سرائی های نا مشعورانِ بی اشعار تا عبارت نویسی های مالیخولیائی . انحراف از محتوا ، هدف ، و فایده اجتماعی و مثبت شعر با انحراف اذهانِ نسل جوان به سوی شکل گرائی افراطی ... یا « مضحک قلمی » وحشتناکی  بنام موج نو ! مسلما" در این میان مامورانی وجود دارند که احساسات پاک جوانان ما را به سوی منافع خود و اربابانشان سوق می دهند ؛ و عصر ظلمت  را  تحقق می بخشند . شعر باید شعر باشد... ... در خدمت توسعه ی اجتماعی و اعتلای فرهنگ جامعه باشد .    , ...ادامه مطلب

  • به یاد شاعره ای اززبان فارسی : سیمین بهبهانی

  • من با تو سودا می کنم  از : سیمین بهبهانی * گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم * برای عرض تسلیت در گذشت این شاعره ی ایراندوست .... شاعره ای که شعر را ابزار کسب قدرت و ثروت قرار نداد .....   ,سیمین بهبهانی ،درگذشت ...ادامه مطلب

  • بازهم وحشی بافقی ، جههوری و عدالت

  •   خلاف مذهب جمهور!     موقعیت وحشی بافقی در « زمانه » خود از زمره دلایلی است كه می تواند مدایح وی را نیز ، علاوه بر آنچه گفته شد ، توجیه كند . اما آیا شاعرآن روزی نظیر برخی از نویسندگان امروزی تنها به مدح و ثنا می پرداخته است ؟     خیر ! ، وی به جای خود انتقاداتی پنهان و پیدا از وضع عدالت در جامعه دارد و گاه برابری اجتماعی و نهایتا" نظم اجتماعی را به عدل حكومتی مشروط می سازد:     كند كاه گران در وزن با كوه گران دعوا     اگر از عدل و انصاف تو باشد كفٌه میزان را     یا     بیخ آزار بدین گونه كه انصاف تو كند     عنقریب است كه هر گل كه دمد بی خار است     یا     عدل تو چون شود صلاح اندیش     گرگ دست آورد به گردن میش     یا     ملك از انصاف تو چنان آباد     كه در او جغد كس ندارد یاد     جغد در خانه هما چه كند ؟     ظلم در كشور شما چه كند !     پس وحشی بافقی برخلاف بسیاری از شعرای قدیم كه « اقتدار » و به طور ضمنی ظلم و ستم حاكم قادر و جابر را می ستایند ، حاكم یا سلطان زمان خود را عادل می خواهد :     الا تا مملكت بی سلطنت باشد تن بی سر     الا تا سلطنت بی عدل باشد پیكر بی جان     و در جائی شاید عدل را اینگونه تعریف می كند :     به گنجشكان میالا دام خود خواهم چنان باشی     كه استغنا زنی گر بینی اندر دام عنقا را     امٌا آیا در آن زمان وحشی با فقی از برابری سیاسی و عدالت اجتماعی چون امروز بحث می شده است ؟ . و آیا وی از حكومت مردم بر مردم یا جمهوری هم چیزی می دانسته است ؟ امری است كه نیاز به مطالعات دقیق تری دارد . ما فقط از وی این شعر را خوانده ایم كه :     خلاف مذهب جمهور اگ,وحشی بافقی ، بی عدالتی ، جامعه صفوی ، شهر یزد ...ادامه مطلب

  • رهنمود وحشی بافقی یه سلطان در دادگری و عدالت گستری

  • تشویق سلاطین به دادگری توسط نخبگان جامعه درست است كه عدالت از بالا به پائین جامعه سرایت می كند ؛ اما این نیز درست است كه استبداد ذاتی و عادی در یك جامعه نیز می تواند سبب اصلی ظهور حكام مستبد در آن جامعه باشد . كدام یك از اعضاء فلان جامعه یا از آحاد مردم ممكن است به قدرت برسند و خودكامگی نكنند ؟ . حال روش مقابله با این استبداد از بالا چگونه است ؟ : 1 - مبارزه  از بیرون از حكومت ، چون ابومسلم خراسانی - محمدرضا خان بافقی - فرخی یزدی - و.. 2 - مبارزه از درون حكومت ، مثل مبارزات برمكیان تا شاید وحشی بافقی و.. اشعار وحشی در مدح از میر میران را البته می توان « مدیحه » خواند ؛ اما به تفسیر دیگری می توانند همچنین تشویق میرمیران ، و اعضاء حكومت وی ، به دادگری محسوب شوند . در واقع وحشی بافقی در این مورد خواه نا خواه نظریٌه دیكتاتوری عادل یا دیكتاتوری صالح را ارج می نهد ، امر به ظاهر می كند و فرض را برعدالت حاكم می گذارد تا وی تشویق شده در اثبات این فرض بكوشد : در زمان عدالت تو كه هست شوهر شیرماده آهوی نر مادری كرد گرگ ماده و شد دایه برٌه های بی مادر یا این شعر : دست انصاف تو آن كرد كه در پای حمام حلقه دیده باز است چو زرین خلخال و یا این شعر : زبرج عدلش از خورشید بر باغ جهان تابد به بازار آورد گل باغبان در بهمن و آبان فتاده گرگ را با میش در ایام او وصلت صدای نغمه صور است و آواز نی چوپان برای بكتاش بیك ، حاكم كرمان ، نیز سروده است : جهان مكرمت بكتاش بیك عادل باذل كه دانش مصدر عدل است و جانش مظهر احسان  ,وحشی بافقی ، بی عدالتی ، جامعه صفوی ، شهر یزد ...ادامه مطلب

  • وحشی بافقی و بی عدالتی در جامعه صفوی

  •   وحشی بافقی و بی عدالتی در جامعه ی صفوی   حقوقدانان بهتر از هركسمی دانند كه عدالت به صورت مطلق وجود ندارد ؛ و استقزار« عدالت بیشتر » درقبال به یك نفر یا یك گروه نسبت به نفر یا گروهی دیگر ی تبعیض نامیده می شود . حتی در مورد ظلم به افراد و گروههای اجتماعی نیز چنین تفكری وجود دارد : «الظلم بالسویه عدل فی الرعیة » پیامد های تبعیض در جامعه به حدی است كه پس از فقر یا حتی قبل از آن  سبب بزرگترین قیام ها و انقلاب های جهانی شده است ؛ و زمانی عجیب می نماید كه از سوی مقاماتی معنوی سرزده باشد . حكومت یزد در زمان وحشی بافقی برعهده ی ممدوح وی ، یعنی میرمیران ، داماد شاه عباس صفوی ، و اما رئیس دراویش نعمت اللهی و از دوستداران مرام امام علی ، اسوه عدالت ، بوده است كه پایتخت یا داذرالحكومه خود را در شهرتفت قرار داده بوده؛ و مورد مدح اما گاه نیز مورد شكوه و گلایه وحشی قرار می گرفته است . وحشی بافقی در مذمت تبعیض خطاب به رقیب خود می سراید : خوشبخت تو ای مدعی ، كاینجا كه من خوارم چنین با یك جهان بی حرمتی ، هیچت ز حرمت كم نشد و در جائی دیگر صراحتا" آن را اظهار می دارد : این قرب و بعد چیست ، نه ما جمله عاشقیم ؟ آنها چه كرده اند كه این ها نمی كنند...؟!!! اما وحشی بافقی قبل از این كه به اصطلاح فقط و فقط سیاسی - انقلابی باشد بی عدالتی را نه تنها با ایهام و اشاره به مقامات حكومتی نسبت می دهد بلكه آن را در سطح جامعه و حتی از سوی برادر بزرگترش كه بزرگترین یار و یاور وی بوده است به زبان شعر می آورد(1) : وی می سراید : آئین دستگیری زاهل جهان نیاید بانك درای همت زین كاروان نیاید ای عندلیب خو كن با خار غم كه هرگز بوی گل مروٌت ، زین بوستان نیاید برحرف اهل حاجت ، گوش قبول بگشا كاین حرف را نگوید ، كس تا به جان نیاید و نهایتا" به جای مقابله نابرابر و بی فایده با حكومت از در پند و اندرز و تشویق آن به استقرار عدالت می پردازد . ------------------------------------------------  (1) در شعر زیر كه قبلا" به طور كامل در این وبلاگ آمده است : زیبا تر آنچه مانده ز بابا از آن تو بد ای برادر از من و اعلا از آن تو 11 فروردین 1390 ,وحشی بافقی ، بی عدالتی ، جامعه صفوی ، شهر یزد ...ادامه مطلب

  • بهار اجتماعی مکمل بهار طبیعت در شعر وحشی بافقی

  •   وحشی بافقی : بهار اجتماعی لازمه ی بهره مندی از بهار طبیعی برخی می پرسند چرا در باره وحشی بافقی می نویسم در صورتی كه یك « ادیب » نیستم ؟ پاسخ این است كه به این دلیل این یادداشت ها را در این سایت می آورم كه وحشی بافقی برخاسته از مردم وفرهنگ زمان خود  و بنابر این معرف فرهنگ خطه یزد ، به ویژه شهرهای یزد ، بافق و تفت ، و تقریبا" تمام ایران دوره اولیه حكومت صفویان است كه از مهم ترین ریشه های فرهنگ مردم كنونی ایران ، به ویژه جنوب كویر مركزی است . لقب ادیب مرا به یاد مرحوم عمویم حاج میرزا كاظم آیت اللهی « ادیب یزدی» انداخت ؛ و توضیح فلسفه این یادداشت ها به یاد مرحوم دكتر غلامحسین صدیقی پایه گذار مطالعات « اجتماعیات در ادبیات » كه به پیشنهاد مرحوم دكتر محمور روح الامینی در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تدریس می شد . درود به روان پاك این هرسه كه هركدامشان به گردن این پژوهشگر حق و حقوقی داشته اند و دارند . بهار اجتماعی لازمه بهره مندی از بهار طبیعت عدم امنیت و عدم عدالت اجتماعی و به طوركلی عدالت ، جائی برای بهره بری لازم از نوروز و طبیعت و بهار آن نمی نهاده است و این همه ، تحت عنوان ظلم ، بیداد ، یا نظیر آنها ، بارها در اشعار وحشی بافقی آمده اند : گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد از گل چه گشاید چو دلی شادنباشد خواهم كه زبیداد تو فریاد برآرم چندان كه دگر طاقت فریاد نباشد (1) جای دیگری می سراید : جائی هنوز نیست به ذوق دیار عشق هرچند ظلم هست و ستم هست و داد نیست . یا فراتر از آن : بیداد كنی پیشه و چون از تو كنم داد زارم بكشی كز كه ستمكارتر م من ؟ و نهایتا" : سركندن و انداختنش را چه توان گفت مرغی كه نه آبی طلبیده است و نه دانه ! ----------------------------------  (1) و بعد ها و در استمرار همین معضل اجتماعی و مبارزه نخبگان جامعه با آن ، فرخی یزدی ، وی نیز برخاسته ازهمان خطه زندگی وحشی بافقی ، سروده است : سوگواران را مجال بازدید و دید نیست باز گرد ای عید از زندان كه ما را عید نیست گفتن لفظ « مباركباد » طوطی در قفس شاهد آئینه دل داند كه جز تقلید نیست عید نوروزی كه از بیداد ضحٌاكی عزا است هركه شادی می كند از دوده جمشید نیست 10 فروردین, ...ادامه مطلب

  • نوروز ها در شعر وحشی بافقی

  •   دوشنبه 8 فروردین 1390 جشن جهانی نوروز در روز قبل كه با حضور چند رئیس كشور اطراف و اكناف ، به دعوت رئیس جمهور ایران برگزارشد مرا اندكی به یاد نوروز سلطانی و مراسم خاص آن انداخت كه در این مورد ابتدا شعری از وحشی بافقی می آورم و آنگاه یه اصل نوروز سلطانی خواهم پرداخت . انشاء الله . از وحشی بافقی : بهار آمد و گشت عالم گلستان خوشا وقت بلبل خوشا وقت بستان ................ بزرگ جهان و جهان بزرگی سرسروران جهان میرمیران (1) سرش سبز بادا كه نخلی چو او نیست در این چهارباغی كه خوانندش اركان شود دیده عالم پیر روشن زگردی كه آید از آن طرف دامان به دامان یوسف نهاده است كحلی كه روشن كند دیده پیر كنعان جهان چیست مهمانسرای سخایش نمكدان مه و مهر نان و فلك خوان ................. به دوران انصاف و ایٌام عدلش به هم الفت گرگ و میش است چندان نه تنها نوروز عام و آغاز فصل بهار ، بلكه و به خصوص نوروز سلطانی  ( كه نه در آغاز فروردین ، بلكه در روز نهم فروردین برگزار می شده است ) نیز به انصاف و عدالت پیوند می خورند . نوروز از سوئی ملاط استحكام روابط اجتماعی بین عموم مردم ، و بنابر این روابط افقی ازدیدگاه جامعه شناختی ، و از سوی دیگر بین مردم اقشار پائین تر با اقشار توانگر تر و نهایتا" شخص شاهنشاه ،یا همان روابط عمودی ، بوده است كه بعدا" در سازمانهای اداری اینگونه روابط نسبتا" خاص اجتماعی به صورت روابط اداری بیرون آمده ضابطه مند شده قانونی گردیده است . سلسله مراتب اجتماعی یا اداری در اینجا به این صورت بوده است كه از طرف اقشار پائین تر و غالبا" همراه با خراج و مالیات ،پیشكش هائی به رؤسای معمولا" در اقشار بالاتر ، از خان گرفته تا فرماندار و... ، می شده است ، و در مقابل آن عطایای شاهانه ، مناصب حكومتی و حتی القابی مناسب و در ضمن پر طمطراق شامل حال زیردستان كه همان وزرا و استانداران و به طور كلی « بزرگان » كشور باشد ، می شده است . برخی نیز این روز را روز بارعام ( كه نوعی عدالت بوده است ) خوانده اند یا در واقع پادشاهانی كه كمتر خودخواه و مستبد بوده تا حدودی به مردمداری توجه داشته اند به بار عام می نشسته اند ؛ روزی كه عموم مردم حاجت خود را نزد پادشاه برده غالبا" به تظلٌم می رفته اند و محتوای همین دادخو, ...ادامه مطلب

  • نوشدن طبیعت و نوشدن جامعه در شعر وحشی بافقی

  •   یکشنبه 7 فروردین 1390 صرصر معدلت خسرو عالی مقدار باز وقت است كه ازآمدن باد بهار بشكفد غنچه و گل خیمه زند در گلزار آید از مهد زمین طفل نباتی بیرون دایه ابر دهد پرورش او به كنار دفتر شكوه گل مرغ چمن بگشاید كه چه ها می كشم از جور گل و خواری خار لب به دندان گزد از قطره شبنم غنچه كه نكو نیست زعاشق گله از خواری خار (1) نرگس از باد زند چشمك و گوید كه بنال كه اثرها بكند عاقبت این ناله زار تپشقلب زعنبر كند این یك چاره زردی چشم زماهی كند آن یك تیمار(2) می كند فاخته فریاد كه در باغ چرا دست زور از پی آزار برآورد چنار نیست بیمش كه به یك دم فكند دستش را صرصر معدلت خسرو عالی مقدار ؟! آنكه از صولت شمشیر جهان آرا برد ظلمت ظلم از آئینه دوران به كنار كان دم از ریزش خود با كف جودش می زد لیك چون دید سحاب كرمش گوهر بار كرد پهلو تهی از مردم و شد گوشه نشین تا كه از سرزنش خلق نیابد آزار مخزن پر گهر و دست گهر پاش تو را كه یكی بحر محیط است و یكی ابر بهار ................ كامرانا نظری كن كه زپا افتادم دستگیرا ! شدم از دست ، چنینم مگذار ! --------------------------------------------  (1) این همان مضمونی است كه در غزل مشهور : گل بخندید كه از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت مورد تائید خواجه حافظ شیرازی هم قرار گرفته بوده است .  (2) از زبان چشمك زدن تاعلاج بیماری یرقان با ماهی مطالبی در حوزه جامعه شناسی تاریخی است كه در اشعار وحشی بافقی غنیمتی بزرگ به شمار می روند یکشنبه 7 فروردین 1390  , ...ادامه مطلب

  • نوروز و بهار در شعر وحشی بافقی

  •     همه روز تو عید و نوروز بادا بهار آمد و گشت عالم گلستان خوشا وقت بلبل خوشا وقت بستان زمرٌد لباسند یا لعل جامه درختان كه تا دوش بودند عریان دگر باغ شد پرنثار شكوفه كه گل خواهد آمد خرامان خرامان چه سرزد زبلبل الا ای گل نو كه چون غنچه پیچیده ای پا به دامان برون آ كه صبح است و طرف چمن خوش چمن خوش بود خاصه در بامدادان نباشد چرا خاصه اینطور فصلی دل گل شكفته لب غنچه خندان ؟! تو گوئی كه ایٌام شادی و عشرت به هم صحبتی عهد بستند و پیمان ببین صحبت عید با مدٌت گل ببین ربط نو روز با عید قربان ............. الا تا به هر قرن یكبار باشد ملاقات نوروز با عید قربان همه روز تو عید نوروز بادا وزآن عید و نوروز عالم گلستان ............ هنر و ادبیات كلاسیك ایرانی ، و از آنجمله شعر ، عموما" در پی زیبائی است ؛ و زیباترین ها را در طبیعت جستجو می كند. در این هنر و ادبیات ، انسان نیز جزئی از طبیعت است و قضاوت بر انسان و رفتار وی ، در قیاس با طبیعت صورت می گیرد ؛ و چه بهتر كه با ایهام و اشاره باشد : چه سرزد زبلبل الا ای گل نو ... ... و دعوت به فراموشی دلتنگی ها و دلگیری های زمستانگونه گذشته و نو شدن همسان با نوروز و نوشدن فصل ( بهار ) : برون آ كه صبح است و طرف چمن خوش... و اینجا است كه وحشی بافقی ، در مقابل عید سعید قربان با آنهمه اهمٌیت ، نوروز را به دلیل این كه یك اساس برای تمام زندگی امیدوارانه به آینده است ترجیح می دهد و در سراپای شعر خود بسیار بیش از عید سعید قربان به نوروز و بهار می پردازد  , ...ادامه مطلب

  • اقتصاد ، کار و بهره وری در شعر وحشی بافقی

  • اینطور نیست كه وحشی بافقی ارزش كار را نمی دانسته است و از مقام و منزلت و ضرورت كار در زندگی بی اطلاع بوده است . برعكس ، خود ضمن یكی از حكایاتش این شعر سعدی را تضمین كرده است كه : « همت اگر سلسله جنبان شود مور تواندكه سلیمان شود » و در جای دیگری خود سروده است : وحشی تو برون مانده ای از سعی كم خویش ورنه در مقصود به روی همه باز است كه گرچه هدف غزل مربوطه مستقیما" متوجه امور اقتصادی و درآمد و دارائی و امثال آن نبوده است شاید بتوان آن را به طور كلی به كار و كوشش نیز تعمیم داد .؛ و در هر صورت بسیاری از اشعار وحشی چند منظوره اند و از آنجمله است : موری به جد بندد میان بزم سلیمان جا كند تو سعی كن وحشی مگو كاین جان به جانان كی رسد مناسب ترین سروده های وحشی بافقی با موضوعاتی چون كار و جهد و جدٌیت در آن شاید ابیات زیر باشد كه با عنوان سال 1389 ( كار مضاعف و همت مضاعف ) نیز مناسبتی همه جانبه می یابند : در دل سختست و بس آرزوی سیم و زر گر طلبی سیم و زر در دل خارا طلب * گرنبود آهن خارا تراش سنگ كجا بت شود از بت تراش * یا صاحب ننگ و نام می باید بود یا شهره خاص و عام می باید بود القصه كمال جهد می باید كرد در وادی خود تمام می باید بود به این ترتیب بررسی شیوه تفكر اقتصادی و رفتار اقتصادی در اشعار وحشی بافقی با توجه به شناخت فضا و جامعه یزد در قرن دهم هجری قمری در این روز بزرگداشت شعر و شاعری پایان می یابد شنبه 27 شهریور 1389 . تهران .  , ...ادامه مطلب

  • وحشی بافقی و جامعه ی احساسی بر علیه زندگی عقلانی و منطقی

  • کمال االدین وحشی بافقی یزدی (9) اقتصاد و فرهنگ احساسات بر علیه « عقلِ معاش »     وحشی كه با مناعت طبع شروع می كند ، در اغراق در عشق و احساس و عدم توجه به تولید كالا ، یا تولید خدمات به حد كافی ، به جائی می رسد كه مناعت طبع و آزادگی خود را زیر پا نهاده به ناچار دست نیاز پیش این و آن ( كه البته معلوم است كه نه هركسی ) دراز می كند ؛ و در یزد كه اساس بركار تولیدیی هرچه عینی تر است چندان دستگیریی از وی نمی شود : آئین دستگیری زاهل جهان نیاید بانگ درای همت زین كاروان نیاید ای عندلیب خو كن با خار غم كه هرگز بوی گل مروت زین بوستان نیاید ناچار گشته غربت دل را وگرنه هرگز مرغی بود كه یادش ازآشیان نیاید كم آیدم به خاطر همصحبتان جانی كاتش به جان نگیرد دل در فغان نیاید تیر دعا چه خوب است گر بر نشان توان زد اما چه چاره سازم گر بر نشان نیاید وحشی اگر نیاید سوی عروس دولت روزی بیاید آخر گر این زمان نیاید وحی به جائی می رسد كه علنا" نیاز خود به دیگران را اعلام می كند ؛ و نهایتا" هم به جای هر چیزی به صورتی صوفی منشانه ، یعنی بنا به فكریه حاكم بر شهر یزد و مردمش و از جمله خود وی ، دل به بخت و اقبال می بندد تا شاید بخت به وی رو آورد ؟ كدام بخت ؟ .  نویسنده: alireza ayatollahi علی رضا آیت اللهی | طبقه بندی:اقتصاد.بازرگانی.بیمه، زبان.ادبیات.آموزش،  سیاه بختی حاصل از امید به بخت و اقبال وحشی همچنان بدون « تحرك لازم »به سوی تغییر شغل و امرار معاش از هر طرفیكه ممكن باشد و نهایتا" رسیدن به « بركت» ، باز هم خود را صوفی منشانه به بخت و اقبال می سپارد ؛ و نهایتا" به خلاف آن چیزی می رسد كه انتظارش را می كشیده است . به شعر آورده است: ای پیش همت تو متاع سرای دهر بی قدر تر ازآن كه توان رایگان فروخت جائی كه كمترین نفرت بار خود گشود یك جنس خود به مایهء صد بحر و كان فروخت هندوی تو گهی كه فرود آمد از حجاز از بحر عشر حاصل هندوستان فروخت آگه نه ئی كه از پی وجه معاش خویش هرچیز داشت وحشی بی خانمان فروخت چیزی كه در بلاد عراق آمدش بدست آورد و در دیار چرون در زمان فروخت از بهر وجه آب وضو اندر این دیار سجاده كرد در طلب طیلسان فروخت دارد كنون فروختنی آبرو و بس وآن جنس نیست اینكه به هركس توان فروخت , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها