وحشی بافقی و بی عدالتی در جامعه ی صفوی
حقوقدانان بهتر از هركسمی دانند كه عدالت به صورت مطلق وجود ندارد ؛ و استقزار« عدالت بیشتر » درقبال به یك نفر یا یك گروه نسبت به نفر یا گروهی دیگر ی تبعیض نامیده می شود . حتی در مورد ظلم به افراد و گروههای اجتماعی نیز چنین تفكری وجود دارد :
«الظلم بالسویه عدل فی الرعیة »
پیامد های تبعیض در جامعه به حدی است كه پس از فقر یا حتی قبل از آن سبب بزرگترین قیام ها و انقلاب های جهانی شده است ؛ و زمانی عجیب می نماید كه از سوی مقاماتی معنوی سرزده باشد .
حكومت یزد در زمان وحشی بافقی برعهده ی ممدوح وی ، یعنی میرمیران ، داماد شاه عباس صفوی ، و اما رئیس دراویش نعمت اللهی و از دوستداران مرام امام علی ، اسوه عدالت ، بوده است كه پایتخت یا داذرالحكومه خود را در شهرتفت قرار داده بوده؛ و مورد مدح اما گاه نیز مورد شكوه و گلایه وحشی قرار می گرفته است .
وحشی بافقی در مذمت تبعیض خطاب به رقیب خود می سراید :
خوشبخت تو ای مدعی ، كاینجا كه من خوارم چنین
با یك جهان بی حرمتی ، هیچت ز حرمت كم نشد
و در جائی دیگر صراحتا" آن را اظهار می دارد :
این قرب و بعد چیست ، نه ما جمله عاشقیم ؟
آنها چه كرده اند كه این ها نمی كنند...؟!!!
اما وحشی بافقی قبل از این كه به اصطلاح فقط و فقط سیاسی - انقلابی باشد بی عدالتی را نه تنها با ایهام و اشاره به مقامات حكومتی نسبت می دهد بلكه آن را در سطح جامعه و حتی از سوی برادر بزرگترش كه بزرگترین یار و یاور وی بوده است به زبان شعر می آورد(1) :
وی می سراید :
آئین دستگیری زاهل جهان نیاید
بانك درای همت زین كاروان نیاید
ای عندلیب خو كن با خار غم كه هرگز
بوی گل مروٌت ، زین بوستان نیاید
برحرف اهل حاجت ، گوش قبول بگشا
كاین حرف را نگوید ، كس تا به جان نیاید
و نهایتا" به جای مقابله نابرابر و بی فایده با حكومت از در پند و اندرز و تشویق آن به استقرار عدالت می پردازد .
------------------------------------------------
(1) در شعر زیر كه قبلا" به طور كامل در این وبلاگ آمده است :
زیبا تر آنچه مانده ز بابا از آن تو
بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
11 فروردین 1390
برچسب : وحشی بافقی , بی عدالتی , جامعه صفوی , شهر یزد, نویسنده : علیرضا آیت اللهی poemiran بازدید : 854