دو بیتی ها و رباعی های انتخابی جوانی

ساخت وبلاگ

مرا امروز آن گل گفت در گوش
که فردا صبح با من کار دارد
خدای من چه می خواهد بگوید؟
چه مقصودی از این دیدار دارد ؟
ایرج دهقان ملایری
*
گفتمتت دم مزن از عشق ! دلا نشنیدی ؟
این زمان خاطر خرٌم نه تو داری و نه من
ی دل از درد تو می نالی ومن بی طاقت
چاره صبر است که آنهم نه تو داری و نه من
شجاع

*
جام اوٌل را زمی پرکردم و تا سرکشیدم
دوستم از در رسید و گفت : هان ، دیدم چه کردی
شد به این زودی فراموشت که از مستی چه دیدی ؟
باز هم می می خوری ! آخر تو دیشب توبه کردی
پیوسته :
او چنان چون روزه داری ، دید بر خوان روزه خواری
من به لب لبخند و جامی پرزمی در دست بودم
گفتمش : هشیار هرگز توبه از می کی نماید ؟!
جانِ من ! دیشب اگر هم توبه کردم مست بودم 
شجاع
*
قدٌ تو نه آن سرو روانست که بود
چشم تو نه آن آفت جان است که بود
هرچند که حُسن تو نه این بود که هست
باز آی که عشق من همان است که بود
شهریار تبریزی
*
جز ما اگرت عاشق شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گرهست بگو ، نیست بگو ، راست بگو !
مولوی بلخی
*
هرشب ز غمت تازه عذابی بینم
در دیده به جای آب خوابی بینم
و آنگه که چو نرگس تو خوابم ببرد
آشفته تر از زلف تو خوابی بینم
مهستی گنجوی
 
شعر یزد از شاعر یزدی رواست...
ما را در سایت شعر یزد از شاعر یزدی رواست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علیرضا آیت اللهی poemiran بازدید : 571 تاريخ : چهارشنبه 18 ارديبهشت 1392 ساعت: 2:35

لینک دوستان

خبرنامه