نوروز ها در شعر وحشی بافقی

ساخت وبلاگ
 

دوشنبه 8 فروردین 1390

جشن جهانی نوروز در روز قبل كه با حضور چند رئیس كشور اطراف و اكناف ، به دعوت رئیس جمهور ایران برگزارشد مرا اندكی به یاد نوروز سلطانی و مراسم خاص آن انداخت كه در این مورد ابتدا شعری از وحشی بافقی می آورم و آنگاه یه اصل نوروز سلطانی خواهم پرداخت . انشاء الله .

از وحشی بافقی :

بهار آمد و گشت عالم گلستان

خوشا وقت بلبل خوشا وقت بستان

................

بزرگ جهان و جهان بزرگی

سرسروران جهان میرمیران (1)

سرش سبز بادا كه نخلی چو او نیست

در این چهارباغی كه خوانندش اركان

شود دیده عالم پیر روشن

زگردی كه آید از آن طرف دامان

به دامان یوسف نهاده است كحلی

كه روشن كند دیده پیر كنعان

جهان چیست مهمانسرای سخایش

نمكدان مه و مهر نان و فلك خوان

.................

به دوران انصاف و ایٌام عدلش

به هم الفت گرگ و میش است چندان

نه تنها نوروز عام و آغاز فصل بهار ، بلكه و به خصوص نوروز سلطانی  ( كه نه در آغاز فروردین ، بلكه در روز نهم فروردین برگزار می شده است ) نیز به انصاف و عدالت پیوند می خورند .

نوروز از سوئی ملاط استحكام روابط اجتماعی بین عموم مردم ، و بنابر این روابط افقی ازدیدگاه جامعه شناختی ، و از سوی دیگر بین مردم اقشار پائین تر با اقشار توانگر تر و نهایتا" شخص شاهنشاه ،یا همان روابط عمودی ، بوده است كه بعدا" در سازمانهای اداری اینگونه روابط نسبتا" خاص اجتماعی به صورت روابط اداری بیرون آمده ضابطه مند شده قانونی گردیده است .

سلسله مراتب اجتماعی یا اداری در اینجا به این صورت بوده است كه از طرف اقشار پائین تر و غالبا" همراه با خراج و مالیات ،پیشكش هائی به رؤسای معمولا" در اقشار بالاتر ، از خان گرفته تا فرماندار و... ، می شده است ، و در مقابل آن عطایای شاهانه ، مناصب حكومتی و حتی القابی مناسب و در ضمن پر طمطراق شامل حال زیردستان كه همان وزرا و استانداران و به طور كلی « بزرگان » كشور باشد ، می شده است .

برخی نیز این روز را روز بارعام ( كه نوعی عدالت بوده است ) خوانده اند یا در واقع پادشاهانی كه كمتر خودخواه و مستبد بوده تا حدودی به مردمداری توجه داشته اند به بار عام می نشسته اند ؛ روزی كه عموم مردم حاجت خود را نزد پادشاه برده غالبا" به تظلٌم می رفته اند و محتوای همین دادخواهی عمومی است كه مدیحه های نوروزی و بهاری وحشی بافقی را آكنده از تعریف یا طلب امنیٌت ، عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی كه نزد وی همان عطایای شاهانه و ارزانی اجناس در بازار بوده است ، نموده است .

و حال آیا اگر عدالت  واقعا" وجود داشت تا به این حد مطرح می شد ؟! .

عدم امنیت و عدم عدالت اجتماعی جائی برای بهره مندی از زیبائی های طبیعت باقی نمی گذارند ؛ و...

-------------------------

 (1) میرمیران ، داماد شاه طهماسب صفوی و تابع وی در عمل دستگاه سلطنتی محلی در خطه یزد به پایتختی شهر تفت برای خود ترتیب داده بوده است و

دوشنبه 8 فروردین 1390 

شعر یزد از شاعر یزدی رواست...
ما را در سایت شعر یزد از شاعر یزدی رواست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علیرضا آیت اللهی poemiran بازدید : 873 تاريخ : سه شنبه 26 آذر 1392 ساعت: 17:02

لینک دوستان

خبرنامه