فقر و قناعت در یزد زمان زندگی وحشی بافقی

ساخت وبلاگ
 
 قناعت
مناعت طبع یا به اصطلاحی كه امروز بیشتر به كار می رود « عزت نفس » ؛ در مسلكی كه به خصوص نزد شعرا ، در قرن دهم هجری قمری داشته ایم از صوفی گری یا در هرحال متاثراز اصول صوفیگری بوده است .
به گفته مولانا عبدالرحمن جامی :
در قناعت كه تو را دسترس است
گر همه عزت نفس است بس است
عوام ، زندگی صوفی منشانه رازندگی درویشی خوانده اند ( و گاه هنوز هم چنین اصطلاحی را بكار می برند ) كه آن نیز حاكی از زندگیی مبتنی بر بی اعتنائی به مال دنیا و جمع آوری ثروت و نهایتا" سرمایه داری است ؛ و بعضی تا آنجا پیش می روند كه سلطنت و پادشاهی را به جای سلطه بر دارائی های مادی در « ناداری » می دانند و به صحیح یا به غلط ، بزرگان دراویش را شاه یا سلطان نامیده اند .
درویش را كه ملك قناعت مسلم است 
درویش نام دارد وسلطان عالم است
جستجوی منطق در صوفیگری قرون نهم و دهم ایران بی فایده می نماید ؛ آنهم در زمانی كه لااقل نخبگان ایرانی به «اسم » هم كه شده است مسلمان بوده اند و به صورتی كلی از چند و چون اسلام خبر داشته اند . صوفیگری نوعی گریز از حقیقت اقتصادی است ، نوعی توجیه ناتوانی در پیشرفت و توسعه است ، و چه پاسخی فراگیر تر و عامه پسند تر از این ضرب المثل عوامی كه : « گربه دستش به پیه نمی رسید... » ؛ یا :
« گر به گردش نمی رسی برگرد »
بهتر از همه را شیخ سعدی علیه الرحمه فرموده است :
قناعت می كنم با درد چون درمان نمی بینم
تحمل می كنم با زخم چون مرحم نمی بینم
اتفاقا" همین شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی است كه وجه دیگر ، یا در واقع وجه « مثبت » قناعت را نیز می نماید و در شعر دیگری می فرماید :
قناعت توانگر كند مرد را
خبر كن حریص جهانگرد را
توانگری ، یعنی ثروتمندی و سرمایه داری كه خواه نا خواه لازمه زندگی است جز به « قناعت » به مفهوم جلوگیری از اسراف  ، داشتن یك « الگوی مصرف » منطقی ، و در مواقع ضروری اكتفا كردن به « حد اقل معیشت » به دست نمی آید . بنابر این قناعت اقتصادی مسلكی است كه عملا" در مقابل قناعت صوفیگرانه قرار می گیرد ؛ و همین منطق اقتصادی است كه فرهنگ یزد و یزدی را از فرهنگ مناطق صوفی نشین ایران جدا می سازد .
یزد ، قبل ازاینكه به برهه كشف معادن و استقرار صنایع به مفهوم پیشرفته آن ها برسد ، سرزمینی خشك و كویری و نهایتا" محكوم فقر طبیعی بوده است . كوشش متمادی یزدی ، كه به جای خود از آن نیز گفتگو خواهیم داشت ، ثروتی می اندوخته است و با تاراج قبایل عرب ( كه قرن ها در شمال و شمال شرق و جنوب شرقی یزد ماوا داشته اند ) و قبایل ترك كه مكررا" از آسیای مركزی به سوی جنوب سرازیر شده بر این كشور حاكم می گشته اند و نهایتا" لرهای بختیاری در قرون اخیر به یغما می رفته است و بارها این امر تكرار می شده است . نوسازی نیاز به سرمایه ، سرمایه نیاز به پس انداز ، و پس انداز نیاز به قناعت داشته است .
حتی در وضع عادی نیز سازندگی نیاز به سرمایه گذاری و...نهایتا" قناعت داشته است . پس قناعت یزدی فقط و فقط از همان نوع قناعتی كه وحشی بافقی روایت می كند نیست ؛ بلكه مجموعا" بر دو مقوله است :
 - قناعت برای سازندگی ، پیشرفت و توسعه كه سرزمین نسبتا" خشك و بیابانی یزد را تا به این حد از امثال لرستان و گیلان و مازندران جلو انداخته است ؛ و
 - قناعت به روایت صوفی منشانه آن و از جمله در اكثر شعر های مربوطه وحشی بافقی ، كه در واقع نه تنها نزد وی بلكه نزد هزاران نفر دیگر چون وی نیز در یزد و امثال یزدوجود داشته است .
وحشی بافقی از همینجا است كه می سراید:
مائیم و همین حلقی و پوشیدن دلقی
یك گوشه نان بس بود و پاره گلیمی
یكی از غزل های مشهور وحشی تقریبا" فقط به قناعت اختصاص دارد :
فراغت بایدت جا در سر كوی قناعت كن
سر كوی قناعت گیر تا با شی فراغت كن
به چندین گنج ، رنج و محنت عالم نمی ارزد
چرا باید كشیدن رنج عالم ؟ ترك راحت كن
اگر خواهی كه هر دشوار آسان بگذرد برتو
خدنگ جور گردون را لقب سهم سعادت كن
ازاین بی همتان خواریست حاصل اهل حاجت را
اگر خواهی كه خود را خوار سازی عرض حاجت كن
اگر كوتاه خواهی از گریبان دست غم وحشی
چو من با كسوت عریان تنی خوگیر و عادت كن

سه شنبه 23 شهریور 1389 . تهران 

شعر یزد از شاعر یزدی رواست...
ما را در سایت شعر یزد از شاعر یزدی رواست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علیرضا آیت اللهی poemiran بازدید : 801 تاريخ : پنجشنبه 21 آذر 1392 ساعت: 14:31

لینک دوستان

خبرنامه